تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

ارزش استقامت در دین‏

بلال چگونه استقامت ورزید؟ از جمله كسانى كه سبقت در اسلام جستند بلال بن ریاح است؛ وى از غلام‏زادگان طایفه بنى‏جمح بود، ابوجهل او را بر زمین مى‏خوابانید و سنگ‏هاى گران و سنگین بر پشتش مى‏گذاشت و در آفتاب گرم و سوزان حجاز او را نگه مى‏داشت به قدرى كه از حرارت و التهاب پشتش مى‏سوخت، مى‏گفت: به پروردگار محمّد كافر بشو؛ پاسخ بلال در مقابل سخن ابوجهل فقط این كلمه بود: احد، احد. روزى ورقة بن نوفل بر او گذشت در آن حال كه عذاب مى‏شد و احد، احد مى‏گفت، ناله‏هاى جانسوز و نواى توحیدى كه از دل بلال برمى‏آمد هر كس مى‏شنید متأثّر مى‏شد. ورقه گفت: بلال اگر بر همین وضع بمیرى به خدا سوگند قبر تو را محلّ ناله و سوز و گداز قرار مى‏دهیم.
روزى پیغمبر اكرم(صلى الله علیه و آله) ابابكر را ملاقات كرده فرمود: اگر چیزى مى‏داشتم بلال را از صاحبش خریدارى مى‏كردم، ابوبكر نیز عباس بن عبد المطلب را دیده از او درخواست كرد بلال را برایش خریدارى كند. عباس به زنى كه مالك بلال بود مراجعه نمود و خریدار بلال شد. زن گفت: این بنده خبیث و بدسیرت است. براى مرتبه دوم به او مراجعه كرد و بلال را خریده نزد ابوبكر فرستاد. بلال مؤذّن پیغمبر(صلى الله علیه و آله) بود با این كه ابابكر او را آزاد نمود، ولى على(علیه السلام) را بسیار زیادتر از او احترام مى‏كرد. به بلال اعتراض كردند كه ابابكر تو را خرید و آزاد كرد با این خصوصیت على(علیه السلام) را بیشتر احترام مى‏كنى، در جواب گفت: حقّ على(علیه السلام) بر من زیادتر از ابابكر است. زیرا ابابكر مرا از قید بندگى و شكنجه و آزارى كه مى‏كردند نجات داد در صورتى كه صبر و استقامت بر آن تعذیب مى‏كردم به سوى بهشت جاوید رهسپار مى‏شدم ولى على(علیه السلام) مرا از عذاب ابدى و جهنّم نجات داده، به واسطه دوستى و ولاى او و مقدّم داشتنش بر سایرین سزاوار بهشت برین و نعمت جاوید گردیده‏ام.
از كسانى كه با ابابكر بیعت نكرد، یكى بلال بود. عمر گریبان او را گرفته گفت: بلال اینست پاداش كسى كه تو را آزاد كرد كه با او بیعت نكنى؟! بلال در جواب گفت: اگر ابوبكر مرا براى خدا آزاد كرده براى خدا نیز مرا واگذارد، اگر براى غیر خدا آزاد كرده اینك من در اختیار اویم هر چه مى‏خواهد بكند، امّا موضوع بیعت، من هرگز با كسى كه پیغمبر(صلى الله علیه و آله) او را تعیین نكرده بیعت نمى‏كنم. امّا آن كس را كه پیغمبر(صلى الله علیه و آله) جانشین خود قرار داده بیعتش تا روز قیامت بر گردن ما است. عمر وقتى این سخن را شنید بلال را دشنام داده گفت: لا اباَلَك؛ پس دیگر در اینجا با ما نباش. از این رو بلال به طرف شام كوچ كرد.