تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

گشایش بعد از صبر

بانوى بینوایى، یگانه پسرش به سفر رفته بود، و سفر او طولانى شد. او سخت نگران شده بود و به حضور امام صادق(علیه السلام) آمد و گفت: پسرم به مسافرت رفته و سفرش بسیار طول كشیده و هنوز برنگشته و بسیار نگرانم.
امام فرمود: «اى خانم صبر كن، در پرتو آن خود را نگهدار.»
آن بانو رفت و پس از چند روز انتظار باز پسرش نیامد، كاسه صبرش لبریز گردید و به محضر امام آمد و گفت: پسرم نیامده، سفرش طول كشید، چه كنم؟ امام فرمود: «مگر نگفتم صبر و مقاومت كن.» گفت: سوگند به خدا صبرم به درجه آخر رسیده و دیگر تاب و توان صبر را ندارم!
فرمود: «اكنون به خانه‏ات برو كه پسرت آمده است.»
او سراسیمه به سوى خانه‏اش رفت، و دید پسرش از مسافرت بازگشته است، بسیار خوشحال شد و با خود گفت: مگر بر امام وحى نازل مى‏شود، او از كجا فهید كه پسرم آمده است؟! بروم این موضوع را از خودش بپرسم.
نزد امام آمد و عرض كرد: آرى همانگونه كه خبر دادید پسرم از سفر آمده آیا بر شما وحى نازل مى‏شود كه چنین خبر پنهان را دادید؟
فرمود: «من این خبر را از یكى از گفتار رسول خدا(صلى الله علیه و آله) بدست آوردم كه فرمود: «عند فناء الصبر یأتى الفرج؛ هنگامى كه صبر انسان به پایان رسید، گشایش كار او فرا مى‏رسد.» از اینكه صبر تو به پایان رسیده بود، دریافتم كه گشایش مشكل تو فراهم شده است. از این رو به تو گفتم برو كه پسرت آمده است، و خبر من مطابق با واقع گردید.»(2263)