تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

نكات‏

راه مستقیم، راه فطرت سالم است. قرآن وسیله هدایت همه مردم است «هُدىً لِلنَّاسِ» همانند خورشید بر همه مى‏تابد، ولى تنها كسانى از آن بهره مى‏جویند كه فطرتِ پاك داشته و در برابر حقّ خاضع باشند «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ» هم چنان كه نور خورشید، تنها از شیشه تمیز عبور مى‏كند، نه از خشت و گِل. لذا فاسقان، ظالمان، كافران، دل‏مردگان، مسرفان و تكذیب كنندگان از هدایت قرآن بهره‏مند نمى‏شوند. ریشه خداپرستى در فطرت و و جدان همه مردم است. انسان در برابر خداوند مسئول است، چون با عقل و فطرت خود، با او عهد و میثاق بسته كه به احكام دین عمل كند. سؤال از عقل و فطرت، یكى از شیوه‏هاى تبلیغ و ارشاد است. خداوند از طریق عقل، فطرت و وحى، از مردم پیمان مى‏گیرد. هر عشق و علاقه، كه مایه‏اى از عقل و فطرت نداشته باشد، دیر یا زود به سردى گرائیده و یا به دشمنى كشیده مى‏شود. انسان علاقه دارد كه محبوب باشد، لذا قرآن از این فطرت استفاده كرده و مى‏فرماید: نیكى كن كه نیكوكاران محبوب خداوند هستند. خردمندان، آماده پذیرش حقّ هستند و در كنار پاسخگویى به نداى فطرت، به نداى انبیا، علما و شهدا پاسخ مى‏دهند. هر پاداشى ممكن است با تغییر مكان و زمان ارزش خود را از دست بدهد، اما پاداش‏هاى الهى مطابق فطرت و خلقت انسان است و هرگز از ارزش آن كاسته نمى‏شود. اسلام، آیین فطرت است. آن گونه كه وجود فرزند، تداوم وجود والدین است و خصوصیّات و صفات جسمى و روحى آنان به فرزند منتقل مى‏شود، اموال هم باید به فرزندان منتقل گردد. هنگام خطر و مرگ، فطرت خداشناسى انسان آشكار مى‏شود. قانون آسمانى با فطرت تضاد ندارد. تجربه نشان مى‏دهد كه در همه انسان‏ها (گرچه به ظاهر كفر ورزند،) فطرت خداجویى هست و به هنگام حوادث در انسان جلوه مى‏كند و پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله) مأمور است مردم را به این فطرت خفته توجّه دهد. مراد از عالم ذر، همان پیمان فطرت و تكوین مى‏باشد. یعنى هنگام خروج فرزندان آدم از صلب پدران به رحم مادران كه ذرّاتى بیش نیستند، خداوند فطرت توحیدى و حق‏جویى را در سرشت آنها مى‏نهد و این سرّ الهى به صورت یك حسّ درونى در نهاد و فطرت همه، به ودیعت نهاده مى‏شود. همچنین در عقل و خردشان، خداباورى به صورت یك حقیقت خود آگاه نقش مى‏بندد. و لذا فطرت و خرد بشرى، بر ربوبیّت خداوند گواهى مى‏دهد. در بعضى روایات كه از امام صادق(علیه السلام) درباره فطرت سؤال شده است، امام، فطرت را همان عالم ذر دانسته‏اند. در برخى روایات، فطرت، اثر عالم ذر است نه خود آن «ثبت المعرفة فى قلوبهم و نسوا الموقف» بنابراین انسان‏ها در زمان و موقفى اقرار كرده، ولى آن را فراموش كرده‏اند، و اثر آن اقرار همان فطرتى است كه گرایش دل به سوى اوست. به هر حال آیه، مورد گفتگوى متكلّمین، محدّثین و مفسّرین است، لذا ما علم آن را به اهلش كه همان راسخان در علم هستند، واگذار مى‏كنیم.(1991)