تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

نكات‏

آخرین آیه سوره مباركه قلم آیه‏اى معروف است: «وَ إِنْ یَكادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ؛ و نزدیك است كه این كافران تو را با چشمهاىِ خود بلغزانند، آن وقتى كه آیاتِ قرآن را مى شنوند، و اینها مى‏گویند كه او (یعنى تو) یك دیوانه و جن زده است.» البتّه در اینجا مقصود این است كه اگر یك جنبه‏هاىِ غیرعادى در این مى بینید، اینها الهامات و القائاتى است كه شیاطین به او مى‏كنند، لهذا بعد مى‏فرماید: «وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِینَ؛ خیر، اینها جز ذكرى و تذكّرى و تنبّه و القائى كه از ناحیه پروردگار براىِ همه جهانیان است چیز دیگر نیست.» این، ترجمه تحت اللّفظى آیه بود. درباره مفاد این آیه كریمه، مفسّرین دو جور تفسیر كرده‏اند. تفسیرِ اوّل: بیشترِ مفسّرین كه شاید قدما این طور بودند این آیه را فقط به این معنى گرفته‏اند كه قرآن مى‏خواهد بفرماید كه این كافران یك عناد و غیظ و حسادتى با تو دارند. دشمن وقتى كه در مقابل دشمن قرار مى‏گیرد، اگر در برنامه خودش فاتح و پیروز بشود و اگر احساس شكست در طرف بكند از غیظ و خشمش كاسته مى‏شود. از كلماتِ امام حسین(علیه السلام) است كه: «القدرة تذهب الحفیظه(925)؛ یعنى قدرت و توانایى و نیرومندى، خشم و كینه و حقد را از بین مى‏برد»، و لهذا انسانها به هر اندازه از نظرِ روحى قوى‏تر باشند عقده كمترى دارند و هر چه انسان از نظرِ روحى ضعیفتر باشد و در خودش در مقابل دیگران بیشتر احساسِ ضعف كند عقده بیشترى در روحش هست. آدم قوى، بى عقده است و آدم ضعیف است كه دچارِ عقده‏هاىِ زیاد مى‏شود. همچنین هر آدمى به هر اندازه عقده و غیظ و خشم داشته باشد، وقتى كه در مقابل طرف قرار مى‏گیرد، به هر اندازه كه احساس پیروزى در خود و ضعف در طرف مقابل كند از عقده‏اش كاسته مى‏شود، چون احساسِ قدرت در خودش مى‏كند و احساس ضعف در طرف دیگر، و این از عقده مى‏كاهد، و به هر اندازه كه در خودش احساس ضعف كند و در طرف احساس پیروزى، مرتب بر عقده و خشمش افزوده مى‏شود. كفّار در مقابلِ پیغمبر اكرم(صلى الله علیه و آله) دچار چنین حالتى بودند. هر روز مى‏دیدند نسبت به روزِ قبل یك چیزى اینها به اصطلاح باختند و پیغمبر(صلى الله علیه و آله) برده است، یعنى مى‏دیدند كه مردم به سوى پیغمبر(صلى الله علیه و آله) گرایش دارند و از گروهِ اینها دور مى‏شوند. به علاوه وقتى در مقابل یگانه ابزار پیغمبراكرم(صلى الله علیه و آله) كه قرآن مجید بود قرار مى‏گرفتند دنبال یك عیب و عیبجویى بودند، ببینند آیا مى‏توانند جایى از آن را عیب بگیرند، بگویند فلان چیز اگر خیلى زیباست استثنایى است؟ مى‏دیدند هر آیه‏اى كه نازل مى‏شود از آیه قبل جذّابتر و شیرین‏تر و زیباتر است. این بود كه وقتى آیات قرآن را مى‏شنیدند، همان احساس لطافت و فصاحت و زیبایى و علو، مساوى بود با بالا رفتن درجه خشمِ آنها. در همان حالیكه آیات قرآن را گوش مى‏كردند و چشمهایشان به پیغمبر بود، گوشهایشان آوازِ پیغمبر(صلى الله علیه و آله) را مى‏شنید كه آیات قرآن را مى‏خواند و چشمهایشان به صورتِ پیغمبر نگاه مى‏كرد، آنچنان خشم بر خشمِ اینها افزوده مى‏شد كه مى‏خواستند با چشمهایشان پیغمبر(صلى الله علیه و آله) را بكوبند، مثلِ اینكه مى‏گوییم فلان كس با چشمهایش مى‏خواهد من را تیر بزند. اغلب مفسّرین آیه را این طور تفسیر كرده‏اند، یعنى كنایه است كه اینها وقتى كه چشمشان به صورت توست و گوشهایشان به آواز تو، و تو دارى قرآن را مى‏خوانى، آنچنان خشم بر خشمشان مى‏افزاید كه با چشمهایشان مى‏خواهند تو را تیر بزنند. آن وقت مفاد آیه صرفاً كنایه است از كمال و شدّتِ خشمى كه مخالفین دارند. انسان وقتى كه چنین خشمى گرفت و هیچ توجیه و منطقى براى خودش پیدا نكرد، دست به یك تهمتهاى احمقانه مى‏زند كه رهایش كنید، یك آدم جن زده و دیوانه است، آدمهاى جن زده و دیوانه گاهى یك كارهاى خارق العاده‏اى انجام مى دهند: «وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ» حال جوابِ قرآن چیست؟ مى‏گوید: كارِ جن و شیطان كه نمى‏تواند اثرش بیدارى جهان باشد. جواب را ببینید، عجیب است. قرآن نمى‏گوید: «و ما هو الا من رب العالمین» چون در این صورت صرفاً یك مدّعا بود، آنها مى‏گفتند كه آنچه این مى‏گوید القاء شیاطین است، قرآن ممكن بود جواب بدهد خیر! القاء خداست. بلكه معیار را ذكر مى‏كند، براى آن چیزى كه از ناحیه خداست یا از ناحیه جن و شیطان باشد. آنچه كه از ناحیه خداست آن چیزى است كه در جهت خیر و صلاح و هدایت مردم و در جهتِ ذكر یعنى یادآورى و تنبّه و بیدارىِ مردم آن هم بیدارىِ جهانیان است نه بیدارىِ یك قوم خاص. تو مى‏گویى از ناحیه شیطان و جن است! مگر مى‏تواند یك چیزى از ناحیه جن و شیطان باشد ولى اثرش بیدارى بشر و بیدارى همه جهان باشد؟ پس به این «وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِینَ»ضمناً برهان اقامه شده است بر اینكه ادّعاى شما چگونه باطل است. تفسیر دوم: ولى بعضى دیگر از مفسّرین كه این نظر اخیراً خیلى رایج شده است گفته‏اند كه آیه كنایه نیست، بلكه یك جمله صریح است و كنایه از شدّتِ خشم نیست، بلكه بیانِ یك واقعیّت است و آن واقعیّت این است كه در میانِ آنها افرادى بودند كه به اصطلاح شور چشم بودند و چشم زخم مى‏زدند، شخصى بود كه در میانِ آنها به این جهت معروف بود كه به اصطلاح چشمهایَش شور است و هر چه را كه ببیند و نگاه كند، بالخصوص اگر به نظر اعجاب نگاه كند، آفتى به آن شى‏ء یا شخص مى رسد. اینها فكر كردند كه بهترین راهِ مبارزه با پیغمبر(صلى الله علیه و آله) این است كه ما پیغمبر را از بین ببریم بدون آنكه مسئولیّتى در مقابلِ بنى‏هاشم متوجّهِ ما بشود، چون مى‏دانستند بنى هاشم اعم از آنها كه مسلمان بودند یا نبودند و به طوركلّى عرب براى مسئله خونخواهى قبیله‏اى به اعتبارِ وحدت قبیله اهمیّت قائل است، یعنى اگر اینها مى‏خواستند پیغمبر(صلى الله علیه و آله) را بكشند، همان ابولهب كه دشمنِ پیغمبر بود ممكن بود كه بعد به خونخواهى برخیزد به اعتبار اینكه او فردى از قبیله است. گفتند: یك كار، ما مى‏توانیم درباره پیغمبر بكنیم، پیغمبر را از بین ببریم، بدونِ اینكه قاتل شناخته بشود، و آن این است كه از وجودِ آن شخص استفاده كنیم، غافل از اینكه یك پیغمبرِ خدا را كه دیگر نمى شود با چنین كارها از بین برد. آیه مى‏فرماید: «نزدیك بود كه اینها چنین كارى بكنند،» یعنى اگر نبود عنایت الهى، اینها با این وسیله تو را از بین برده بودند. حال اگر مقصودِ آیه این مطلبِ دوّم باشد، آن وقت معنایش این است كه قرآن تلویحاً مسئله چشم زخم را تأیید كرده است، و این خود یك مسئله‏اى است كه آیا چشم زخم حقیقت است یا حقیقت نیست؟ مقدّمتاً دو مطلب را عرض بكنم. یكى اینكه چشم زخم اگر هم حقیقت باشد به این معناىِ رایج امروز در میان ما بالاخص در میان طبقه نسوان كه فكر مى‏كنند همه مردم چشمشان شور است قطعاً نیست. همان كفّارِ جاهلیّت هم به چنین چیزى قائل نبودند، بلكه معتقد بودند كه «یك نفر» وجود دارد و احیاناً در یك شهر ممكن است یك نفر یا دو نفر وجود داشته باشند كه چنین خاصیّتى در نگاه و نظر آنها باشد. پس قطعاً به این شكل كه همه مردم داراىِ چشم شور هستند و همه مردم به اصطلاح نظر مى‏كنند، نیست. دوّم اگر بعضى مردم داراىِ چنین خصلت و خاصیّتى باشند، آیا این آیه شریفه خاصیّتِ جلوگیرى از چشم زخم دارد؟ ما تا حالا به مدركى، حدیثى، جمله‏اى برخورد نكرده‏ایم كه دلالت كند و بگوید از این آیه براىِ چشم زخم استفاده كنید.(926)