تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

نسخه‏اى از قرآن به من بدهید

شیخ احمد بشیر -از روحانیون انقلابى عراقى كه به دست رژیم بعث عراق گرفتار و زندانى شده است- چنین نقل مى‏كند:
زندان‏ها و بازداشتگاه‏هاى رژیم صدام به گونه‏اى بود كه همه از آن وحشت داشتند. اگر كسى گرفتار مى‏شد غزل خداحافظى را مى‏خواند. مأموران بعثى نزدیك ظهر مرا دستگیر و به زندانى در بغداد منتقل نمودند دو ماه و نیم در سلول انفرادى بودم در تمام این مدّت خیلى سعى مى‏كردم تا با ذكر و توجه به خدا روحیه‏ام را حفظ و قوى كنم زیرا مى‏دانستم كه اگر دچار تزلزل شوم آنها مرا بیشتر آزار خواهند داد. یك روز یكى از بازجوها پیش من آمد و گفت: به ما دستور داده شده كه دیگر بر تو سخت نگیریم، حال هر چه از لباس، غذا، كتاب و... مى‏خواهى، بگو تا برایت آماده كنیم. گفتم: فقط نسخه‏اى از قرآن به من بدهید. طولى نكشید كه قرآنى به من دادند. حال، قرآن همدم و انیس من شده بود به طور متناوب آن را تلاوت مى‏كردم به خصوص اوقاتى كه دلم مى‏گرفت به این وسیله آرامش مى‏یافتم. مدّتى دیگر سپرى شد تا اینكه یك روز مأمورى نزد من آمد و گفت: از مقامات بالاتر دستور رسیده تا شما را آزاد كنیم، زیرا در گرفتن شما اشتباهى رخ داده. از این پیش آمد خیلى تعجّب كردم زیرا مداركى كه به راست یا دروغ علیه من جمع آورى شده بود كافى بود تا براى همیشه در زندان باقى بمانم. اینجا بود كه متوجّه شدم این گشایش، تنها به خاطر قرآنى بود كه علیرغم همه نیازهایى كه داشتم فقط آن را از بعثى‏ها طلب كردم.(2260)