تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

خبر به حرام خوارى‏

آقا علیرضا اصفهانى بارها نامش در گذشته برده شده گفت: جوانى از بزرگان كردستان براى نیازى به اصفهان آمد و مدتى دراز ماند و براى رفع ضرورت از من 40 تومان خواست و به او دادم و چون به وطنش رفت آن مبلغ را با 4 تومان سودش برایم فرستاد با اینكه شرعاً از او مازاد را طلبكار نبودم و من آنرا گرفتم و در حوائج خود صرف كردم و شبى در خواب دیدم یكى مى‏گوید: چه حالى دارى وقتى آن درهم را سرخ كنند و تنت را با آن داغ كنند و گوینده را نشناختم و ترسان و هراسان بیدار شدم و با چنین كسبى در جز مورد او سابقه نداشتم. نزدیك 7 سال از این واقعه گذشت و مردى 70 تومان از من وام گرفت و به وطنش رفت و چون پس از درخواست و رنج بسیار به من پس داد در حدود 15 تومان بر آن افزود. و یادم رفت آن مازاد را به یك وسیله شرعى حلال كنم، و براى زیارت سامره رفتم و ملا زین العابدین سلماسى مشغول تعمیر حرم آنجا بود و دوستى كامل میان ما بود و چند روز ماندم و شب را در حرم به زیارت و به عبادت گذراندم و شب جمعه اصول كافى را با خود به حرم بردم و كلیددار درهاى حرم را بست و من به كار زیارت و نماز و مطالعه پرداختم تا آخر شب خوابم گرفت و آنرا راندم و از سرم بدر نرفت و برخاستم آمدم به گوشه پائین پا و تكیه به دیوار نشستم و خوابم برد. فوراً خواب دیدم امام حسن عسكرى(علیه السلام) از ضریح مقدس بدرآمد و كرسى در آنجا نهادند و نشست بر آن و نور از میان دو چشمش مى‏درخشید بطوریكه نمى‏توانستم به او نگرم به من فرمود: این چه كتابیست؟ گفتم: اصول كافى، فرمود: «چند ورق بزن و صفحه چپ را بخوان ببینم جدّم درباره بناى ابراهیم(علیه السلام) چه فرموده» و سخن دیگر هم فرمود كه یادم رفت، سپس فرمود: «7 سال پیش به تو سفارش نكردیم تصرّف در مانند این پولها حلال نیست چه حالى دارى اگر همه را داغ كنند و به تنت نهند وانگه فرمود: برخیز كلید دار آمده درها را باز كند.» ترسان بیدار شدم و از ترس یكباره از جا جستم كه عمامه از سرم افتاد و متوجه نشدم و نزدیك در رفتم و جنبش كلید را شنیدم كه كلیدار مشغول باز كردن در بود و اندكى ایستادم و به سرم توجه كردم كه برهنه بود، گفتم: اگر بدین حالم ببینند گویند دیوانه است و برگشتم عمامه بر سر نهادم و از حرم ترسان و شرمگین و بینا به امر دین بیرون آمدم. در این حكایت از الطاف خفیه و مواعظ بلیغه و اسرار نهان آنچه است كه پوشیده نیست.(1151)