مردى شجاع در مدینه بود كه همه را مىخندانید و با مسخرگى رزق و معیشت خود را درمىآورد.
جماعتى گفتند: خوب است امام سجاد(علیه السلام) را دعوت كنیم و قدرى او را بخندانیم؛ شاید از گریههاى زیاد لحظهاى ساكت شود.
جمع شدند و رفتند خدمت امام، كه در راه حضرت را دیدند، با دو نفر از غلامان مىآمد. آن شخص عباى امام را از شانهاش جمع كرد و به شانهاش انداخت و همراهان شروع به خنده كردند.
امام فرمود: این كیست؟ گفتند: مردى است كه مردم را مىخنداند و از آنها پول مىگیرد.
فرمود: «به او بگویید، روز قیامت آنان كه عمر خود را به بطالت گذرانیدند زیان مىبرند.»
بعد از این كلام آن شخص دست از اذیّت و حركات ناشایست كشید و به راه راست هدایت یافت.(1942)