نیمههاى شب شخص مستى به كلانترى تلفن كرد كه جناب سروان به دادم برسید. دزدها اثاثیه ماشین منو بردن. افسر پرسید چى چى بردند. گفت تمام داشبرد. و فرمان و كیلومتر شمار و خلاصه همه مخلّفات جلوى راننده را حتى پدال گاز و ترمز رو هم كندند و بردند. افسر گفت: باشه یك مأمور مىفرستم. چند دقیقه بعد دوباره همان شخص زنگ زد. جناب سروان خیلى ببخشینها. لازم نیست آژان بفرستین پیدا كردم، من عوضى روى صندلى عقب سوار شده بودم.