اندرون از طعام خالى دارتا در او نورِ معرفت بینى تُهى از حكمتى، به علّت آنكه پُرى از طعام تا بینى «سعدى» بالاتنه كه آباد شد، پایین تنه طغیان مىكند! چو بینى خورشهاى خوش، گِرد خویشبیندیش تلخىِ دارو ز پیش «سعدى»