تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

35 سال گریه‏

امام صادق(علیه السلام) فرمود: امام چهارم بر پدر بزرگوارش نزدیك به چهل سال(1863) گریه كرد كه روزهاى آن روزه بود و شبها به عبادت مشغول بود. چون هنگام افطار مى‏شد غلام خوراك و آب مى‏آورد و برابر آن حضرت مى‏گذاشت و عرض مى‏كرد: میل فرمائید.
مى‏فرمود: «پدرم با شكم گرسنه و لب عطشان كشته شد»، آنقدر مى‏گفت و مى‏گریست كه خوراكش از اشك دیدگانش تر مى‏گشت، و این چنین بود تا به پروردگارش ملحق شد.
یكى از دوستان امام سجاد(علیه السلام) گوید: روزى حضرت به صحرا تشریف بردند و من در پى آن حضرت روان گشتم، پس یافتم او را كه بر سنگ خشن سر به سجده نهاده و مى‏شنیدم كه گریه مى‏كرد و صیحه مى‏زد و مى‏شمردم كه هزار مرتبه ذكر مى‏گفت(1864)، پس از آن سر از سجده برمى‏داشت، صورت و محاسنش را اشك دیدگانش فرا گرفته بود.
پس عرض كردم اى آقاى من، اندوه خود را تمام و گریه خود را كم كن! فرمود: «واى بر تو! یعقوب فرزند اسحاق پیامبر بود و فرزند پیامبر و دوازده فرزند داشت. پس یكى از آنها مخفى گشت، مویش سپید گشت و قامتش خمید، و از گریه دیدگانش سفید گشت، و حال آنكه فرزندش زنده بود، ولكن من خود دیدم، پدر و برادر و هفده نفر از خاندانم كشته شده و روى خاك افتاده، پس چگونه اندوه من تمام و اشك دیدگانم كم شود؟!»(1865)