حارثة بن مالك بن نعمان یكى از افرادى بود كه به قرآن عمل مىكرد و نسبت به آن گوش شنوا، و چشم بینا و دل آگاه داشت. روزى پیامبر(صلى الله علیه و آله) با او دیدار نموده و پرسید: «حالت چطور است؟»
حارثه: «اى رسول خدا! مؤمن حقیقى مىباشم.»
پیامبر: «هر چیزى حقیقتى دارد، (نشانه) حقیقت ایمان تو چیست؟»
حارثه: اى رسول خدا! به دنیا بىمیل هستم، شب را (براى عبادت) بیدارم، و روز گرم (به خاطر روزه) تشنگى را تحمّل مىكنم، گویا عرش خدا را مىنگرم كه براى حساب رسى مردم در قیامت، نهاده شده، و گویا بهشتیان را مىنگرم كه با همدیگر ملاقات مىنمایند، و گویا ناله دوزخیان را كه در دوزخ عذاب مىشوند، مىشنوم.
رسول خدا(صلى الله علیه و آله) به حاضران فرمود: «عبدٌ نَوِّرَ اللَّه قلبَهُ؛ این، بندهاى است كه خداوند قلبش را (در پرتو ایمان) نورانى نموده است.»
آنگاه به او فرمود: «بصیرت یافتهاى، در این حال، ثابت و استوار باش.»
حارثه: اى رسول خدا! دعا كن تا خدا مقام شهادت در ركاب تو را نصیبم گرداند.
پیامبر(صلى الله علیه و آله) گفت: «اللّهمَّ ارْزُقْ حارثَةَ الشَّهادةَ؛ خدایا، مقام شهادت را نصیب حارثه گردان!»
از این موضوع چند روزى نگذشت، تا اینكه رسول خدا(صلى الله علیه و آله) او را همراه جمعى به جنگ با دشمن فرستاد، او به جنگ با دشمن پرداخت، نه یا ده نفر از دشمن را كشت، سپس به شهادت رسید.
طبق بعضى از روایات، او همراه جعفر طیّار (در جنگ موته كه در سال هشتم واقع شد) دهمین نفرى بود كه شهید گردید.(1677)