پسر شانزده سالهاى نزد پدر خود رفته گفت: پاپا! یادت هست كه مىگفتى، اولین دفعهاى كه ماشین پدرت را راه بردى تصادف كردى و ماشین خرد شد؟!
- بله، پسر جان.
- باز هم یادت مىآید كه گفتى تاریخ تكرار مىشود؟!
- بله، پسرم.
- بسیار خوب، امروز یك بار دیگر تاریخ تكرار شد!