تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

علامه مجلسى‏

سید نعمت الله جزائرى شاگرد مقرّب علاّمه مجلسى گوید: من با استادم مجلسى قرار گذاشتم هر كدام زودتر از دنیا برویم به خواب دیگرى بیائیم تا بعضى قضایا منكشف شود.
بعد از اینكه استادم از دنیا رفت، بعد از هفت روز كه مراسم فاتحه تمام شد، این معاهده به یادم آمد و رفتم سر قبر علامه مجلسى، قدرى قرآن خواندم و گریه كردم و مرا خواب ربود و در عالم رؤیا استاد را با لباس زیبا دیدم كه گویا از میان قبر بیرون شده!
فهمیدم او مرده است و انگشت ابهام او را گرفتم و گفتم: وعده كه دادى وفا كن و قضایاى قبل از مردن و بعد از مردن را برایم تعریف كن.
فرمود: چون مریض شدم و مرض بحدى رسید كه طاقت نداشتم، گفتم: خدایا دیگر طاقت ندارم و به رحمت خود فرجى برایم كن.
در حال مناجات دیدم شخص جلیلى (فرشته) آمد به بالین من و نزد پایم نشست و حالم را پرسید و من شكوه خود را گفتم، آن ملك دستش را گذاشت به انگشت پاهایم و گفت: آرام شدى؟ گفتم: آرى، همینطور دست را یواش یواش به طرف سینه بالا مى‏كشید و دردم آرام مى‏گرفت، چون به سینه‏ام رسید، جسد من افتاد روى زمین و روحم در گوشه‏اى به جسدم نظر مى‏كرد.
اقارب و دوستان و همسایگان آمدند و اطراف جسد من گریه مى‏كردند و ناله مى‏زدند، روحم به آنها مى‏گفت: من ناراحت نیستم من حالم خوب است چرا گریه مى‏كنید، كسى حرفم را نمى‏شنید.
بعد آمدند جنازه را بردند غسل و كفن و نماز بجاى آوردند و جسدم را درون قبر گذاشتند، ناگاه منادى ندا كرد: اى بنده من، محمد باقر براى امروز چه مهیا كردى؟
من آنچه از نماز و روزه و موعظه و كتاب و... را شمردم، مورد قبول نشد، تا اینكه عملى یادم آمد، كه مردى را به خاطر بدهكارى در خیابان مى‏زدند و او مؤمن بود و من بدهكارى او را دادم و از دست مردم او را نجات دادم، آن را عرض كردم.
خداوند به خاطر این عمل خالص همه اعمالم را قبول و مرا به بهشت (برزخ) داخل نمود.(2122)