تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

یوسف(علیه السلام) و برادران‏

بعد از آنكه برادران با حیله، یوسف(علیه السلام) را به بیرون شهر بردند و او را زدند و درون چاه انداختند؛ و پدر را در غم یوسف به حزن و گریه دائمى وادار كردند. سالها گذشت تا فهمیدند برادرشان پادشاه مصر شد و بالاخره با پدر و برادران نزدش رسیدند.
یوسف(علیه السلام) نخستین جمله‏اى را كه گفت این بود: «خداى من! به من احسان كرد كه مرا از زندان بیرون آورد.»
اینكه از گرفتارى چاه و به دنبالش بردگى خود نامى به زبان نیاورد، ظاهراً از روى جوانمردى بود كه نخواست برادران را خجالت زده كند و آزارهائى را كه از آنها دیده بود اظهار كند و آن خاطرات تلخ را تجدید نماید.
بعد فرمود: «این شیطان بود كه برادرانم را وادار كرد تا آن اعمال نابجا را نسبت به من انجام دهند و مرا به چاه افكنند و پدر را به فراق من مبتلا كنند؛ اما خداى سبحان این احسان را فرمود: كه همان رفتار نابجاى آنها را مقدمه عزت و بزرگى ما خاندان قرار داد!»
این هم از بزرگوارى یوسف(علیه السلام) بود كه رفتار ظالمانه برادران را نسبت به خود به شیطان منسوب داشت و او را مقصر اصلى دانست تا برادران شرمنده نشوند و راه عذرى براى كارهاى خویشتن داشته باشند.
فرمود: «(امروز بر شما ملامتى نیست) و از جانب من آسوده‏خاطر باشید كه شما را عفو كردم و گذشته‏ها را نادیده مى‏گیرم و از طرف خداى تعالى نیز مى‏توانم این نوید را به شما بدهم و از وى بخواهم كه (خدا نیز از گناه شما درگذرد زیرا او مهربانترین مهربانان است.)»
آرى «من یتق و یصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین؛(2232) بدون شك هر كس تقوا و صبر پیشه سازد، خداوند پاداش نیكوكاران را تباه نمى كند.
درسى كه حضرت یوسف (علیه السلام) نسبت به بدیهاى برادران به همگان داد، احسان نیك در مقابل بدى كردار آنان بود كه انشاءالله ما هم بتوانیم نسبت به برادران دینى این چنین باشیم.(2233)