تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

نكات‏

«گاهى با خود فكر مى‏كنم جوان كه در بهترین اوقات عمر خود به سر مى‏برد، اگر بخواهد سرمایه‏اى به دست بیاورد كه موفّقیت دنیایى و آخرتى او را تضمین كند، دنبال چه چیزى باید باشد؟ سؤال مهمّى است... جوابى كه من به آن رسیده‏ام، این یك كلمه است: تقوا. اگر جوان در دوره جوانى سعى كند تقوا داشته باشد -با همان تعریفى كه در فرهنگ دینى و قرآن از تقوا شده است- بزرگ‏ترین سرمایه را هم براى درس، هم براى فعالیّت‏هاى سازندگى، هم براى عزّت دنیوى، هم براى بدست آوردن دستاوردهاى مادّى، هم براى معنویت -اگر اهل معنویت است- بدست آورده است».(1581)
«اگر شما جوانان این سه خصوصیت را در خودتان به وجود آورید، در هر شرایطى و در همه زمینه‏ها موفّق خواهید بود. جوان اولاً باید احساس مسئولیت كند؛ یعنى واقعاً خودش را مسئول بداند و بخواهد كه زندگى را با پاى خودش پیش ببرد و حركت كند و مثل پر كاهى در امواج حوادث نباشد.
ثانیاً، با ایمان حركت كند. ایمان نقش بسیار مهمى در پیشرفت در همه میدان‏ها و نیز پیروزى بر همه موانع دارد.
ثالثاً، بصیرت و آگاهى داشته باشد.
اگر جوانان این سه خصوصیت را در خودشان تأمین كنند -كه البتّه كار چندان آسانى نیست، اما بسیار ممكن است- در همه زمینه‏ها شما مى‏توانید موفّقیت خودتان را تضمین كنید».(1582)
هر كس یوسفِ وجودش را ارزان بفروشد، پشیمان مى‏شود. عمر، جوانى، عزّت، استقلال و پاكى انسان، هر یك یوسفى هستند كه باید مواظب باشیم ارزان نفروشیم.
كلید همه بدبختى‏ها، غفلت است. غفلت از خداوند، غفلت از معاد، غفلت از آثار و پیامدهاى گناه، غفلت از توطئه‏ها، غفلت از محرومان، غفلت از تاریخ و سنّت‏هاى آن و غفلت از جوانى و استعدادها و زمینه‏هاى رشد.
جوانى، موهبتى از جانب خداوند است.
جوانى، ثروتى است كه انسان باید آن را جز، در بهاى بهشت، خرج نكند.
خوشا به حال آنان كه جوانى را قدر مى‏دانند و این گوهر گرانبها را در راه سعادت خویش، به كار مى‏گیرند.
ضمیر جوان، آینه پاكیهاست؛ آینه‏اى كه هنوز گردى از گناهان بر روى آن ننشسته است.
نگاه جوان، پنجره‏اى است كه رو به سوى افقهاى روشن گشوده شده است. پنجره‏اى كه آفتاب حقیقت را مى‏نوشد.
دل جوان، رودخانه‏اى است كه مى‏خواهد تمام سنگ‏ها و صخره‏ها را درنوردد و از تمام دشت‏ها و درّه‏ها بگذرد تا به آستانه دریا قدم نهد.
خیال جوان، نسیم پویایى است، كه مى‏تواند به هر جا سفر كند و كرانه‏ها را كشف كند.
جوان، همواره در جستجوى چشم اندازهاى روشن است.
جوان، همواره در پى تجربه و تماشاست. پس باید همیشه، دریچه‏هاى «شهود» را بر روى جوان باز نگاه داشت. و فانوس «ایمان» را به دست او داد و گلهاى لبخند را به او تعارف كرد.
«من عمرم را در میان جوان‏ها گذراندم. از دورانى كه خودم جوان بودم و با جوان‏هاى دانشگاهى كه خارج از محیط ما بودند، ارتباط برقرار كردم، تا امروز هم ارتباط من با جوان‏ها قطع نشده است. بنابراین مى‏دانم حال و هواى جوانى چیست و امروز در فضاى جوانى ما چه مى‏گذرد...».(1583)