عقبة بن سمعان گوید: هنگامى كه امام حسین(علیه السلام) به سوى كوفه مىآمدند، وقت سحر از قصر «بنى مقاتل» كه شب را در آنجا مانده بودیم، خارج شدیم، در حین حركت كاروان، لحظهاى خواب امام حسین(علیه السلام) را فراگرفت و سپس بیدار شد و سه مرتبه فرمود: «اِنّا للَّهِ و اِنّا الیهِ راجعونَ، و الحمدُ للَّهِ رَبِّ العالَمینَ».
فرزند برومند آن حضرت، حضرت على اكبر(علیه السلام) در حالى كه بر اسبش سوار بود، نزد پدر آمد و عرض كرد: «فدایت شوم چرا آیه «استرجاع» و حمد خدا را به زبان جارى كردى؟»
امام حسین(علیه السلام) : «لحظهاى خواب مرا ربود، در این هنگام سوارهاى را مشاهده كردم كه گفت: «این قافله مىرود ولى مرگ دنبال آنان مىآید.» دانستم كه آن قوم، ما هستیم كه مرگ به سراغ ما مىآید.»
على اكبر(علیه السلام) : «اى پدر بزرگوارم! آیا ما بر حقّ نیستیم؟!»
امام حسین(علیه السلام) : «سوگند به آن كس كه بندگان به او برمىگردند، آرى ما بر حقّیم!»
على اكبر(علیه السلام) : «اذاً لا نُبالى اَنْ نَموتَ مُحِقّینَ؛ اگر ما بر حقّ هستیم در این صورت باكى از مرگ نداریم.»
امام حسین(علیه السلام) : خداوند جزاى نیكى كه بهترین جزاى فرزند از پدرش باشد به تو عنایت فرماید.»(1678)