عبدالله بن مسعود از یاران پیامبر(صلى الله علیه و آله) اول كسى بود كه در مكّه قرآن را آشكارا در میان جمعیت قرائت كرد. او در تمام جنگهاى پیامبر(صلى الله علیه و آله) حضور داشت؛ مردى بسیار كوتاه قد بود كه هرگاه در میان جمعیت نشسته مىایستاد از آنها بلندتر نبود! به همین جهت، در جنگ بدر خدمت پیامبر(صلى الله علیه و آله) عرضه داشت: من قدرت جنگیدن ندارم ممكن است دستورى بفرمائید كه در ثواب جنگجویان شریك باشم؟ پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: «برو در میان كشتگان كفار اگر كسى را (مانند ابوجهل) یافتى كه زنده است او را به قتل برسان.» عبدالله گوید: میان كشتگان به ابوجهل دشمن سرسخت پیامبر(صلى الله علیه و آله) رسیدم كه هنوز رمقى داشت. روى سینهاش نشستم و گفتم: خدا را سپاسگزارم كه تو را خوار ساخت. ابوجهل چشم گشود و گفت: واى بر تو! پیروزى با كیست؟ گفتم: با خدا و پیامبرش، به همین دلیل تو را مىكشم؛ پا روى گردنش نهادم، متكبّرانه گفت: اى چوپان كوچولو، قدم در جاى بلندى نهادى، آنقدر بدان كه هیچ دردى بر من سختتر از این نیست كه تو قد كوتاه مرا بكشى؛ چرا یكى از فرزندان عبدالمطلب مرا به قتل نرساند؟! سرش را از بدنش جدا كردم و خدمت پیامبر(صلى الله علیه و آله) آمدم و گفتم: یا رسول الله! مژده كه این سر ابوجهل است. بعد از مردن ابوجهل، پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: «ابوجهل از فرعون زمان موسى(علیه السلام) بدتر و عاصىتر بوده است، چون فرعون وقتى هلاكت خود را یقین كرد خدا را قبول كرد، ولى ابوجهل وقتى یقین به مرگ كرد به بت لات و عزّى قسم یاد مىكرد كه او را نجات دهند.»(2326)