تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف 3 (110 موضوع)
محمد رحمتی شهرضا

ستاره شناس‏

امیرالمؤمنین على(علیه السلام) و سپاهیانش، سوار بر اسبها، آهنگ حركت به سوى نهروان داشتند. ناگهان یكى از سران اصحاب رسید و مردى را همراه خود آورد و گفت: یا امیرالمؤمنین! این مرد ستاره شناس است و مطلبى دارد مى‏خواهد به عرض شما برساند.
ستاره شناس: یا امیرالمؤمنین! در این ساعت حركت نكنید، اندكى تأمّل كنید، بگذارید اقلّاً دو سه ساعت از روز بگذرد، آنگاه حركت كنید!
- «چرا؟»
- چون اوضاع كواكب دلالت مى‏كند كه هر كه در این ساعت حركت كند از دشمن شكست خواهد خورد و زیان سختى بر او و یارانش وارد خواهد شد، ولى اگر در آن ساعتى كه من مى‏گویم حركت كنید، ظفر خواهید یافت و به مقصود خواهید رسید!
- «این اسب من آبستن است، آیا مى‏توانى بگویى كره‏اش نر است یا ماده؟»
- اگر بنشینم حساب كنم مى‏توانم.
- «دروغ مى‏گویى، نمى‏توانى، قرآن مى‏گوید: هیچكس جز خدا از نهان آگاه نیست. آن خداست كه مى‏داند چه در رحم آفریده است. محمد رسول خدا(صلى الله علیه و آله) چنین ادعایى كه تو مى‏كنى نكرد. آیا تو ادعا دارى كه بر همه جریانهاى عالم آگاهى و مى‏فهمى در چه ساعت خیر و در چه ساعت شرّ مى‏رسد. پس اگر كسى به تو با این علم كامل و اطلاع جامع اعتماد كند به خدا نیازى ندارد.» بعد به مردم خطاب فرمود: «مبادا دنبال این چیزها بروید، اینها منجر به كهانت و ادعاى غیبگویى مى‏شود. كاهن همردیف ساحر است و ساحر همردیف كافر و كافر در آتش است.» آنگاه رو به آسمان كرد و چند جمله دعا مبنى بر توكل و اعتماد به خداى متعال خواند. سپس رو كرد به ستاره شناس و فرمود: «ما مخصوصاً برخلاف دستور تو عمل مى‏كنیم و بدون درنگ همین الان حركت مى‏كنیم.» فوراً فرمان حركت داد و به طرف دشمن پیش رفت. در كمتر جهادى به قدر آن جهاد، پیروزى و موفقیت نصیب على(علیه السلام) شده بود.(921)