از «احنف بن قیس» پرسیدند: از چه كسى حُسن خلق را آموختى؟ گفت: از قیس بن عاصم؛ روزى در خانهاش نشسته بودم، در این هنگام، كنیز وى سیخ آهنى داغ كه تازه با او گوشت كباب كرده بود در دست داشت، گوشتها را از سیخ بیرون آورد و سیخ را به پشت سر انداخت، ناگاه سیخ داغ به روى پسر قیس افتاد، كه همان دم او را كشت.
كنیز از این پیشامد فوق العاده ناراحت شد، بسیار ترسید و یقین كرد كه مولایش دستور قتل او را مىدهد.
ولى قیس با كمال بردبارى به كنیز گفت: «نترس تو را در راه خدا آزاد كردم.»(111)