زمان طاغوت در اتوبوس عازم سفرى بودم. شخصى مىخواست مرا عصبانى كند، گفت: آقاى راننده! حاجى آقا در ماشین تشریف دارند، موسیقى را روشن كنید!
راننده هم كوتاهى نكرد و موسیقى را روشن كرد. من ماندم كه چه كنم؟ پیاده شوم یا بنشینم؟ همینطور كه فكر مىكردم آن آقا گفت: حاج آقا چطوره؟ خوشت مىآید؟ گفتم: صحبت خوشآمدن و نیامدن نیست، غیر از این است كه خوانندهاى مىخواند؟ گفت: نه. گفتم: من حیفم مىآید مغزم را در اختیار این خواننده بگذارم. اگر شما هم یك نوار خام داشته باشید، هر صدایى را روى آن ضبط نخواهید كرد.(2498)