تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

وسعت نگاه

حال با این دید به زندگی در دنیا بنگرید که حضرت در وصف آن می‌فرمایند: «وَ اَنَّ الْخالِقَ هُوَ الْمُمیتُ، وَ اَنَّ الْمُفْنِىَ، هُوَ الْمُعیدُ» آن كه خالق است مى‏میراند و آن كه شما را فانى مى‏كند همان کسی است که شما را باز مى‏گرداند. ملاحظه کنید چگونه حضرت ما را به وسعت نگاه دعوت می‌کنند، نگاه وسیعی كه باعث می‌شود زندگی را درست تجزیه و تحلیل کنیم. انسانى كه در چنین وسعتى از نگاه قرار گیرد هرگز با موج‏هاى كوچكِ حیاتِ دنیایى از جا كنده نمى‏شود. اگر امروزه ملاحظه می‌کنید وضع روحی مردم مناسب نیست، نه از آن جهت است كه دنیایشان لرزان شده، بلکه از آن جهت است كه دنیاى لرزان را تکیه‌گاه اصلی زندگى‏شان قرار داده‌اند. مگر امكان دارد كه دنیا نلرزد و هر روز چهره‌ی دیگری غیر از چهره‌ای که دیروز اظهار کرد را ظهور ندهد؟ دنیا ذاتاً عین‏ حركت است، حركت هم چیزی نیست جز ویرانی و آبادانی. ولی وقتی انسانِ امروز شدیداً به دنیا دل بست و تلاش کرد تا این زندگى را که بر این دنیا تکیه دارد، برای خود حفظ کند، با دو مشكل اساسی روبه‌رو می‌شود یکی آن که از چیزی که در ذات خود لرزان است انتظار آرامش و ثبات دارد و دیگر آن که از حقیقتی که عین ثبات است - و آن خداوند است - خود را محروم می‌کند. از این جهت گفته‌اند قرن بیستم و بیست و یکم، قرن اضطراب‏ها شده و به قول اریك فروم: «بیشتر تخت‏هاى بیمارستان‏هاى آمریكا، توسط بیماران روانى اشغال گشته است». این در حالى است كه بسیارى از افرادِ روانى كه از بیماری خود آگاه نیستند، بیرون از بیمارستان‌های روانی به سر مى‏برند و تصور می‌کنند در حال زندگی هستند. به راحتی مى‏توان گفت هیچ انسانی وجود ندارد که از حضور خدا آنچنان که حضرت علی(ع) وصف می‌کنند غافل باشد، مگر این‌كه از نوعى بیمارى روانى و اضطراب‌های جانکاه رنج مى‏برد.
در مقاله‏اى آمده بود: «بهترین روش بهداشت روانى، اصلاح روح توسط ایمان است.» اگر این اشكال را ندیده بگیریم كه چرا «ایمان» را در خدمت بهداشت روانى قرار داده است و نه بالعكس، مى‏توان نتیجه گرفت: «هركس ایمان ندارد، بهداشت روان ندارد». آیا ریشه‌ی تمامى اضطراب‏هاى بشر امروز این نیست كه بیش از حد، به دنیاى لرزان تكیه كرده است؟ هر روز مى‏دود، و هرچه بیشتر مى‏دود كمتر به مقصد اصلی خود مى‏رسد. همه‌ی زندگى را در دنیاى لرزان خلاصه كرده است و متوجه نیست حیات و مرگ و فنا و برگشت همه و همه در قبضه‌ی وجود حكیمى است متعالى كه فانى مى‏كند و دوباره در مرتبه‌ای برتر برمی‌گرداند. در همین رابطه فرمودند: «وَ اَنَّ الْمُبْتَلِىَ هُوَ الْمُعافِى» آن که مبتلا و گرفتار می‌سازد، همان کسی است که عافیت می‌دهد و از آن بلا رهایی می‌بخشد. خدمت یكى از اساتید بودیم فرمودند: «اَلْحَمْدُللّه‏ مدتى مریض بودم!» حقیقتاً این‌طورى است كه افراد در بیماری هم به اندازه‌ی دوران سلامتى‏شان حضور خدای حكیمِ فیاض را مشاهده و احساس مى‏كنند. درست است كه باید براى سلامتىِ همدیگر دعا كنیم چون ما مردم معمولی در سلامتى، راحت‏تر بندگى مى‏كنیم، امّا این یك قاعده كلى نیست چون در بعضی موارد تقاضای سلامتی که اولیاء دین از خدا دارند منظورشان سلامتی روحانی است. گفت:
در بلا هم می‌چَشَم لذّات او

مات اویم، مات اویم، مات او

وقتی فهمیدیم بلا و عافیت در دست خداوندِ حکیم و رئوف است، اگر دست یا پایمان هم شکسته شد طور دیگری به حادثه می‌نگریم. مسلماً نگاه انسانی كه زندگى‌اش را تماماً در قبضه حق مى‏بیند، با نگاه آن کسی كه بیش از محدوده‌ی دنیا و اسباب و وسایل آن نمى‏بیند، یک طور نیست. این دومی مانند انسانی بی‌پناه آنچنان خود را می‌بازد که ضربات روحی آن حادثه بسیار برای او بیشتر از ضربات جسمانی آن خواهد بود. از این که حضرت مى‏فرمایند: «من از نصیحت تو كوتاهى نكردم» معلوم مى‏شود كه زندگی بسیار ارزشمندی در وراى این سخنان برای انسان ظهور می‌کند كاش همه‌ی ساعت‏ها، یك ساعت، و همه‌ی كلمات یك كلمه و همه‌ی احوال یك حال مى‏شد تا ما این جمله‌ی حضرت را با تمام وجود یک‌جا مى‏فهمیدیم و بر جانمان این نکته را می‌نشاندیم که «آن كه امتحان مى‏كند و به بلا مى‏كشاند، همان است كه عافیت مى‏بخشد و به رستگارى درمى‏آورد». آیا روزى فرا مى‏رسد كه بصیرت ما به جایى برسد كه بفهمیم این بلاها و مصیبت‏ها و امتحان‏ها و فشارها همه در دست همان کسی است كه عافیت‏ها و رستگارى‏ها و سعادت‏ها را مى‏دهد؟ در آن روز تمام بهشت‌ها در جان ما شکوفا خواهد شد.