حال با این دید به زندگی در دنیا بنگرید که حضرت در وصف آن میفرمایند: «وَ اَنَّ الْخالِقَ هُوَ الْمُمیتُ، وَ اَنَّ الْمُفْنِىَ، هُوَ الْمُعیدُ» آن كه خالق است مىمیراند و آن كه شما را فانى مىكند همان کسی است که شما را باز مىگرداند. ملاحظه کنید چگونه حضرت ما را به وسعت نگاه دعوت میکنند، نگاه وسیعی كه باعث میشود زندگی را درست تجزیه و تحلیل کنیم. انسانى كه در چنین وسعتى از نگاه قرار گیرد هرگز با موجهاى كوچكِ حیاتِ دنیایى از جا كنده نمىشود. اگر امروزه ملاحظه میکنید وضع روحی مردم مناسب نیست، نه از آن جهت است كه دنیایشان لرزان شده، بلکه از آن جهت است كه دنیاى لرزان را تکیهگاه اصلی زندگىشان قرار دادهاند. مگر امكان دارد كه دنیا نلرزد و هر روز چهرهی دیگری غیر از چهرهای که دیروز اظهار کرد را ظهور ندهد؟ دنیا ذاتاً عین حركت است، حركت هم چیزی نیست جز ویرانی و آبادانی. ولی وقتی انسانِ امروز شدیداً به دنیا دل بست و تلاش کرد تا این زندگى را که بر این دنیا تکیه دارد، برای خود حفظ کند، با دو مشكل اساسی روبهرو میشود یکی آن که از چیزی که در ذات خود لرزان است انتظار آرامش و ثبات دارد و دیگر آن که از حقیقتی که عین ثبات است - و آن خداوند است - خود را محروم میکند. از این جهت گفتهاند قرن بیستم و بیست و یکم، قرن اضطرابها شده و به قول اریك فروم: «بیشتر تختهاى بیمارستانهاى آمریكا، توسط بیماران روانى اشغال گشته است». این در حالى است كه بسیارى از افرادِ روانى كه از بیماری خود آگاه نیستند، بیرون از بیمارستانهای روانی به سر مىبرند و تصور میکنند در حال زندگی هستند. به راحتی مىتوان گفت هیچ انسانی وجود ندارد که از حضور خدا آنچنان که حضرت علی(ع) وصف میکنند غافل باشد، مگر اینكه از نوعى بیمارى روانى و اضطرابهای جانکاه رنج مىبرد.
در مقالهاى آمده بود: «بهترین روش بهداشت روانى، اصلاح روح توسط ایمان است.» اگر این اشكال را ندیده بگیریم كه چرا «ایمان» را در خدمت بهداشت روانى قرار داده است و نه بالعكس، مىتوان نتیجه گرفت: «هركس ایمان ندارد، بهداشت روان ندارد». آیا ریشهی تمامى اضطرابهاى بشر امروز این نیست كه بیش از حد، به دنیاى لرزان تكیه كرده است؟ هر روز مىدود، و هرچه بیشتر مىدود كمتر به مقصد اصلی خود مىرسد. همهی زندگى را در دنیاى لرزان خلاصه كرده است و متوجه نیست حیات و مرگ و فنا و برگشت همه و همه در قبضهی وجود حكیمى است متعالى كه فانى مىكند و دوباره در مرتبهای برتر برمیگرداند. در همین رابطه فرمودند: «وَ اَنَّ الْمُبْتَلِىَ هُوَ الْمُعافِى» آن که مبتلا و گرفتار میسازد، همان کسی است که عافیت میدهد و از آن بلا رهایی میبخشد. خدمت یكى از اساتید بودیم فرمودند: «اَلْحَمْدُللّه مدتى مریض بودم!» حقیقتاً اینطورى است كه افراد در بیماری هم به اندازهی دوران سلامتىشان حضور خدای حكیمِ فیاض را مشاهده و احساس مىكنند. درست است كه باید براى سلامتىِ همدیگر دعا كنیم چون ما مردم معمولی در سلامتى، راحتتر بندگى مىكنیم، امّا این یك قاعده كلى نیست چون در بعضی موارد تقاضای سلامتی که اولیاء دین از خدا دارند منظورشان سلامتی روحانی است. گفت:
در بلا هم میچَشَم لذّات او
مات اویم، مات اویم، مات او
وقتی فهمیدیم بلا و عافیت در دست خداوندِ حکیم و رئوف است، اگر دست یا پایمان هم شکسته شد طور دیگری به حادثه مینگریم. مسلماً نگاه انسانی كه زندگىاش را تماماً در قبضه حق مىبیند، با نگاه آن کسی كه بیش از محدودهی دنیا و اسباب و وسایل آن نمىبیند، یک طور نیست. این دومی مانند انسانی بیپناه آنچنان خود را میبازد که ضربات روحی آن حادثه بسیار برای او بیشتر از ضربات جسمانی آن خواهد بود. از این که حضرت مىفرمایند: «من از نصیحت تو كوتاهى نكردم» معلوم مىشود كه زندگی بسیار ارزشمندی در وراى این سخنان برای انسان ظهور میکند كاش همهی ساعتها، یك ساعت، و همهی كلمات یك كلمه و همهی احوال یك حال مىشد تا ما این جملهی حضرت را با تمام وجود یکجا مىفهمیدیم و بر جانمان این نکته را مینشاندیم که «آن كه امتحان مىكند و به بلا مىكشاند، همان است كه عافیت مىبخشد و به رستگارى درمىآورد». آیا روزى فرا مىرسد كه بصیرت ما به جایى برسد كه بفهمیم این بلاها و مصیبتها و امتحانها و فشارها همه در دست همان کسی است كه عافیتها و رستگارىها و سعادتها را مىدهد؟ در آن روز تمام بهشتها در جان ما شکوفا خواهد شد.