تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

آینه‌های خدانما

جناب حافظ رجب‌بُرْسی ‌در «مَشارق ‌أنوار الیقین» در حدیث قدسی آورده که: «وَرَدَ فِی‌الْحَدِیثِ الْقُدْسِیِّ: إنَّ لِلَّهِ عِبَادًا أَطَاعُوهُ فِیْمَا أَرَادَ، فَأَطَاعَهُمْ فِیمَا أَرَادُوا؛ یَقُولُونَ لِلشَّیْءِ: كُنْ فَیَكُونُ»(147) حقّاً برای ‌خدا بندگانی‌است كه‌ او را در آنچه ‌بخواهد اطاعت می‌كنند، پس ‌خدا نیز آن‌ها را در آنچه‌ بخواهند اطاعت می‌كند؛ آن‌ها به ‌چیزهائی ‌كه‌ بخواهند تحقّق ‌پیدا كند می‌گویند: بشو پس می‌شود.
بندگان‌ مخلَص‌ خدا به هیچ وجه‌ برای ‌خود علم ‌و حیات ‌و قدرتی نمی‌بینند، چون ‌اینان ‌قدم ‌راستین ‌در مجاهده‌ی با نفس‌امّاره ‌نهاده ‌و از نفس‌ گذشته‌اند و به ‌مقام ‌معرفت نفس و در نتیجه ‌به ‌ملازم‌ آن یعنی به ‌مقام ‌معرفت‌ خداوند تبارك ‌و تعالی‌ رسیده‌اند و تمام ‌شراشر وجودشان‌ از لوث ‌كدورت‌های ‌شیطانی ‌پاك‌ و مطهّر گشته ‌و از رذائل ‌اخلاقی ‌یكسره‌ بیرون ‌رفته‌اند و جز ذات ‌حضرت‌ احدیّت‌ و رضای‌ او مقصد و مقصودی نداشته و خیمه و خرگاه خود را از دنیا و مافیها و از آخرت و مافیها، یعنی از تمام لذائذ دو جهان برون زده‌اند و جز تحصیل مقام قرب معنوی و خلوص راهی را نپیموده‌اند، برای آن‌ها اراده‌ و خواهشی غیر از اراده و اختیار خدا نیست‌.آن‌ها در تمام عوالم، ظهورات و تجلّیات حقّ را ملاحظه نموده، و در مقام شهودِ اراده و اختیار خدا، غیر از «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّه‏»(148) را لمس و مسّ نكرده‌اند. وجود آنان آئینه‌ی خدانما شده و تمام مراتب خودنمائی را به خاك نسیان مدفون ساخته‌اند.
قدرت و علم و حیات خود را مندكّ و فانی در قدرت و علم و حیات خدا نموده و به هیچ وجه برای خود حیات و علم و قدرتی نمی‌بینند. و خداوند «جلّ و عزّ» را یگانه مصدر حیات و علم و قدرت دیده و در مقابل ذات لایتناهی و أزلی و أبدی و سرمدی او، سفره‌ی خود را به كلّی جمع نموده و از انتساب این صفات به خود با توبه و اعتذار و خجلت و شرمندگی مواجه‌اند و از خودیّت برون آمده و به حقّ پیوسته‌اند. آنان عالَم اعتبارات را جز سرابی نمی‌پندارند و غیر از اصالت حقّ در تمام عوالم وجود، اصلی را پای بند نیستند.
حضرت باقر (ع) می‌فرمایند: در كتاب توراتِ اصلی كه تحریف نشده است چنین وارد است: «إنَّ مُوسَی سَأَلَ رَبَّهُ، فَقَالَ: یَا رَبِّ! أَ قَرِیبٌ أَنْتَ مِنِّی فَأُنَاجِیَكَ؟ أَمْ بَعِیدٌ فَأُنَادِیَكَ؟ فَأَوْحَی اللَهُ عَزَّوَجَلَّ إلَیْهِ: یَا مُوسَی أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَكَرَنِی» حضرت موسی(ع) از پروردگارش سؤال كرد و گفت: ای پروردگار من ! آیا تو به من نزدیك هستی كه با تو به طور نَجوی و آهسته سخن گویم، یا دور هستی كه با تو به طور ندا و فریاد گفتگو كنم؟ خداوند عزّوجلّ به سوی او وحی فرستاد: ای موسی ! من همنشین کسی هستم كه یاد من كند. «فَقَالَ مُوسَی: فَمَنْ فِی سِتْرِكَ یَوْمَ لَا سِتْرَ إلَّا سِتْرُكَ؟ فَقَالَ: الَّذِینَ یَذْكُرُونَنِی فَأَذْكُرُهُمْ، وَ یَتَحَآبُّونَ فِیَّ فَأُحِبُّهُمْ؛ فَأُولَـئِكَ الَّذِینَ إذَا أَرَدْتُ أَنْ أُصِیبَ أَهْلَ الارْضِ بِسُوءٍ، ذَكَرْتُهُمْ؛ فَدَفَعْتُ عَنْهُمْ بِهِمْ»(149) حضرت موسی عرض كرد: در پناه و امان تو كیست، در آن روزی كه پناه و امانی غیر از امان و پناه تو نیست؟ خداوند وحی فرستاد كه: آن كسانی كه مرا یاد می‌كنند پس من هم آن ها را در آن شرایط یاد می‌كنم ؛ و برای میل و تقرّب به من با یكدیگر، اساس دوستی و محبّت برقرار می‌نمایند، پس من هم به آن ها محبّت می‌ورزم. ایشان كسانی هستند كه چون من بخواهم مردمِ روی زمین را به جهت كارهای ناپسندشان عذاب كنم همین كه آن‌ها را به یاد می‌آورم از عذاب مردم صرف نظر می‌كنم. راستی چنین مقامی جز در راستای همان توصیه‌ای است که حضرت فرمودند: «خود را در همه‌ی امور به خدا بسپار که پناهگاهی مطمئن و نگهبانی شکوهمند است»؟