تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

معنی گردش روزگار

حضرت در ادامه می‌فرمایند: «وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّیالى وَ الاَیّامِ» فرزندم! قلب خود را از یورش و حمله‌ی روزگار و دگرگونی‌های شب‌ها و روزها برحذر دار. خصوصیت روزگار این است كه به همه حمله مى‏كند و البته به هركس به گونه‏اى. به فقیر به شكلى حمله مى‏كند و به غنى به شكلی دیگر و تاریخ آینه‌ی نمایش حمله‌ی روزگار به انسان‌ها است. انسان باید همواره آماده چنین حمله‌ای به خود باشد و خدا را در هر حال از دست ندهد. همه‌ی ما مورد هجوم روزگار قرار گرفته‏ایم و اگر نتوانیم این هجوم را ببینیم و جنس روزگار را نشناسیم مشكلمان دو برابر شده است. كسى كه جنس روزگار را نمى‏شناسد قبول ندارد كه قرار دنیا همین است. پس هر مشكلى كه براى او به وجود مى‏آید باعث ناراحتى او مى‏شود. مثلاً اگر در كنكور قبول نشده است تقصیر را به گردن فقیربودن پدرش مى‏اندازد و آن دیگری اگر در ازدواجش موفق نبوده گناه آن را به حساب پدر ثروتمندش مى‏گذارد.
انسان باید بفهمد كه روزگار سراسر فاجعه است و باید برای رهایی از حمله‌های پی در پی آن به خدا وصل شود. هیچ کس نباید به روزگار اطمینان و اعتماد كند و از تقلب لیالی و ایامِ آن خود را در امان بپندارد. نه می‌توان به خوشی‌هاى موقتِ آن دلگرم بود و نه باید سختی‌های آن را غیر عادی دانست، باید با خدا زندگى كرد تا در هر حال غافل‌گیر نشویم و متوجه باشیم چه دنیا به مراد ما باشد و چه نباشد در وضعیت ما نباید تغییرى پدید آید. براى كسى كه خدا دارد داشتن دنیا مانند نداشتن آن است چون ارتباط خود را با خدای خود محکم کرده و همه‌ی بندهای دیگر را گسسته است. گفت:
غیر آن زنجیر زلف دلبرم

گر دو صد زنجیر آید بگسلم

مى‏گوید من فقط زنجیر زلف دلبرم را مى‏خواهم، آن زنجیرى كه مرا به خدا وصل مى‏كند و بقیه‌ی زنجیرها را پاره مى‏كنم و به آنها دل نمى‏بندم.
حضرت فرزندشان را از دو چیز برحذر می‌دارند؛ یکی «صَوْلَةَ الدَّهْرِ» و دیگر «فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّیالى وَ الاَیّامِ».
فَحش و فُحش هر دو به‌كار رفته است. «فُحش» به معناى «زشتى» و «فَحش» به معناى «آشكاری» است. معناى فرمایش حضرت این است كه از گردش آشكار دنیا، یا از گردش بدِ دنیا حذر كن. به این دنیا نچسب زیرا دنیا مانند دُم ماهى است. هرقدر هم كه تلاش كنى نمى‏توانى دم ماهى را بگیرى و اگر هم آن را گرفتى تا مى‏‌خواهی خبر دهی که آن را گرفتم، دوباره از دستت دررفته است، جنس دنیا چنین است. با این دید ملاحظه کنید که حقیقتاً ثروتمندان هم دنیا ندارند. آنها تمام عمرشان را صرف مى‏كنند تا آنچه را كه دائم در حالِ از بین‌رفتن است، حفظ كنند، كه این بدبختى بزرگى است. آیا كسى كه تمام انرژى‏اش را در طول شبانه‏روز به دروغ‌گفتن و خیانت‌كردن مى‏گذراند تا بتواند اتومبیل آخرین مدل و خانه‌ی اشرافى داشته باشد و بعد هم یك سگ بخرد تا از خانه‏اش نگهبانى کند، خوشبخت است؟ خوشبخت كسى است كه وظیفه‌ی الهى‏اش را انجام مى‏دهد. اگر داراى خانه و ماشین شد، از آنها استفاده مى‏كند و اگر نه، هیچ‌گاه براى به‌دست‌آوردن این چیزها از مسیر صحیح دینى خارج نمى‏شود، تا از مقصد اصلى باز نماند، چرا كه دائم به خود می‌گوید:
كاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

كى روى ره ز كه پرسى چه كنى چون باشى؟!