تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

وقتی پیروزی به سراغ انسان می‌آید

امر به معروف و نهی از منکر راه‌کاری است تا بدانیم چگونه مى‏توان فضایى ایجاد نمود كه بتوان در آن فضا سالم زندگی کرد. باید سعى كنیم كسانى را كه در مسیر دنیا تند مى‏روند با امر به معروف و نهی از منکر منفعل كنیم، حداقل نتیجه‏اى كه مى‏گیریم آن است كه خودمان از آن نوع منکرات آزاد مى‏شویم و دیگر نقشه نمى‏كشیم كه مثلاً چگونه سفره‏اى بیندازیم تا دیگران بدشان نیاید.
این سخن درستی است که گفته می‌شود: «علت این‌كه گرانى، عده‌ای را بیش از اندازه اذیت مى‏كند آن است كه زندگى گرانى دارند»، در حالی‌که ملاحظه کرده‌اید عده‏اى هستند با وجود گرانى، زندگى سختى ندارند، هرچند وضع مالى‌شان خوب نیست، به دلیل این‌كه گرفتار زندگى‌های تجملى و چشم و هم چشمى‌ها نشده‌اند و حرف مردم در این مورد برایشان مهم نیست. بعضى‏ها چیزهایی می‌خرند که بیشتر برای آن است تا زندگیِ خود را به رخ میهمانانشان بکشانند و بعضی‌ها هم اصلاً نمی‌دانند این‌ها چه هست که بعضی‌ها به دنبال آن‌ هستند. گفت: «دنیا را آب ببرد فلانى را خواب مى‏برد.» اصلاً فلانی نمی‌داند این حرف‌ها که اهل دنیا می‌زنند چه معنایی می‌دهد. آیت‏اللّه‏ حسن‏زاده آملى مى‏فرمایند: «خدایا دنیا را آب ببرد، حسن را خواب ببرد».
«معروف» چیزى است كه خدا مى‏پسندد و باید به آن معروف امر کرد. اگر به آن معروف امر نكنیم از زندگی‌هاى غیرمعروف که از ارزش‌های الهی فاصله دارند منفعل مى‏شویم و براى حفظ خودمان در روابط اجتماعىِ غلط، دچار كابوسى مى‏شویم كه همواره اطراف زندگی ما را اشغال می‌کند به همان معنایی که به ما فرمودند با ترک امر به معروف و نهی از منکر شرورترین افراد جامعه که بر کسی رحم نمی‌کنند بر شما حاکم می‌شوند. حضرت علی(ع) در این رابطه می‌فرمایند: «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ أَوْ لَیَفْتَحَنَ‏ اللَّهُ‏ عَلَیْكُمْ‏ فِتْنَةً تَتْرُكُ الْعَاقِلَ مِنْكُمْ حَیْرَانَ ثُمَّ لَیُسَلِّطَنَّ اللَّهُ عَلَیْكُمْ شِرَارَكُمْ فَیَدْعُو خِیَارُكُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ ثُمَّ مِنْ وَرَاءِ ذَلِكَ عَذَابٌ أَلِیم‏»(110) البته باید شما امر به معروف و نهى از منكر كنید و گرنه خداوند درب فتنه‏اى را بر شما می‌گشاید كه عاقل و خردمندِ شما را حیران گرداند، سپس خدا اشرار و بدان شما را بر خودتان مسلط و چیره فرماید پس نیكان شما دعا می‌كنند و دعاى ایشان مستجاب نشود و بعد از آن (براى شما) عذاب و شكنجه‌ی دردناك باشد. چه سرنوشت دردناکی است که انسان‌ها گرفتار عادت‌هایی می‌شوند که راه ارتباط با عالم قدس را بر رویشان می‌بندد و سرنوشت آن‌ها در آن حالت در چشم خداوند هیچ ارزشی ندارد تا دعای آن‌ها برای تغییر سرنوشت مورد اجابت قرار گیرد. ملتی که تا این حدّ سقوط کند که نسبت به پشت‌ پا زدن به ارزش‌های الهی بی‌تفاوت شود چگونه انتظار دارد که رحمت پروردگارش بر او جاری گردد؟ وقتی ما وظیفه‌ی نورانی خود را نادیده بگیریم مسلّم راهی نورانی در جلوی ما گشوده نخواهد شد، در آن حال همه‌چیز برای ما سیاه است، هیچ سیاحتی برای او سیاحت نیست و هیچ خورشیدی برای او درخشندگی ندارد چون با نادیده‌گرفتن «معروف» دروازه‌ی سیاهی در مقابل خود گشوده است که همه‌چیز را با نقاب می‌بیند. پیروزی وقتی به سراغ انسان می‌آید که نشان دهد معروف الهی را می‌پسندد و از منکر الهی بیزار است و پای خود بر سر هر منکری می‌نهد و بر قله‌ای می‌ایستد که دست به سوی نور دراز کرده است و تاریخ درستکاران را ادامه می‌دهد و از آن‌جایی که شادمانی‌های ما از تاریکی‌ها بیرون می‌آید باید از منکر عبور کرد و به معروف نزدیک شد.
ما باید سایه‏ها را از روى ذهن و قلبمان برداریم تا بتوانیم کاملاً آزاد نفس بكشیم، اگر شما از كسى كه علناً كار حرامى را انجام مى‏دهد و در تاریکی زندگی می‌کند، نپرسید كه این چه وضعى است؟ او از شما مى‏پرسد كه چرا اینقدر خودت را به احكام دین مقیّد كرده‏اى.
متأسفانه بعضى‏ها به اسم اسلام كارهایى مى‏كنند و ما هم سکوت می‌کنیم و آن کارهایی که هیچ ربطی به اسلام ندارد، به نام اسلام شایع می‌شود و پس از مدتی جامعه را گرفتار تنگناهایی می‌کنند که ربطی به اسلام نداشت ولی پای اسلام گذاشته شد. مى‏گویند در اسلام سنت تشویق هست و بعد براى آن کار سکه‌های طلا هدیه مى‏دهند كه بیشتر جنبه‌ی تحریك وَهم و خیال دارد و موجب فخرفروشی می‌شود، بنده عرض نمی‌کنم چنین كارهایى به هیچ وجه نباید انجام شود. مى‏پرسم چرا این كارها را به اسلام نسبت می‌دهید؟ درست است كه در اسلام، تشویق یك سنت است امّا تشویق با کار‌هایی که روحِ غیر اسلامی بیشتر در آن کارها بروز می‌کند فرق دارد. مثلاً درجه دادن به نیروهاى نظامى و انتظامی از یك جهت لازم است، در اجتماع به یك نوع سلسله مراتب در بین این افراد احتیاج است. این چیزى است كه در اسلام هم به یک نحو تأیید شده است و پیامبر خدا(ص) فرموده‏اند اگر حتی چند نفرِ محدود سفری را آغاز کردید یك نفر را به عنوان مسئول انتخاب کنید و از او تبعیت کنید. در این دستور بحث مهم‌بودن و غیرمهم‌بودن مطرح نیست، فرمانده‌بودن یک فرد برای نظم در امور جمع است، امّا اگر درجه به معناى آن باشد كه من مهم‌تر از شما هستم، چنین چیزى در اسلام وجود ندارد و در همین راستا هر سیره و روشى كه باعث شود خودنمایى و فخر در بین افراد پدید آید چیز بدی است و آفت‌های مخصوص به خود را به همراه دارد و نباید آنها را به پاى اسلام گذاشت. همان طور كه عرض كردم اسلام مى‏گوید از سه نفرتان یكى رئیس شود. امّا این رئیس هیچ وقت مهمتر از دیگران نیست بلكه رئیس است براى این‌كه كارها با انضباط انجام شود. وقتى هم كه گروه به مقصدش رسید و كار انجام شد هركسى به دنبال كار خودش مى‏رود. امر به معروف یعنى بگوییم آقا چه كارى اسلامى است و چه كارى اسلامى نیست، و اگر چگونه انجام شود آن كار اسلامى است و اگر آنطور انجام نشود، اسلامى نیست. تا از این طریق روح اسلامیِ کارها حفظ شود، نه این‌که کارهایی را که هیچ ربطی به اسلام ندارد به پای اسلام بگذاریم.