تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

جهت‏گیری صحیح روح

امامِ عزیزی که در قله‌ی بصیرت ایستاده مى‏فرماید: فرزندم! به ریسمان بندگى كسى چنگ بزن كه خالق و رازق توست، همان كه تو را به این آرایش و تعادل رساند. حضرت با این کار چگونگی قدم‌گذاشتن در زندگیِ پایدار را می‌نمایانند، آن زندگی که در میان امواج سهمگین رو به جلو دارد. آیا به معنى «سَوّاكَ» که حضرت ما را متوجه آن کرده‌اند فکر کرده‌اید؟ راستی خداوند چگونه به ما سامان داده و ما را متعادل نموده است؟ نه تنها از نظر بیرونی و زندگی در عالم به ما سامان داده، بلکه از نظر جسمانی نیز ما را در تعادل خارق‌العاده‌ای شکل داده تا معلوم شود در هیچ موردی از ما غافل نبوده تا ما دغدغه‌ی آن مورد را داشته باشیم و از بندگی او کوتاه بیاییم. یكى از دوستان ما پایش تركش خورده بود و پزشک مربوطه حرکت انگشت شست او را ثابت كرد تا حرکتی نداشته باشد و این خودش یك معضل برای زندگى او شده بود. یك انگشت پا را كه آدم مى‏گوید چیزى نیست ببینید وقتى حركتِ مناسب خود را نتواند انجام دهد چه مشكلاتى برای انسان پیش می‌آورد. شما وقتى با دمپایى راه مى‏روید اگر انگشت شصت پایتان حركت نداشته باشد وقتى پایتان را بلند كردید دمپایى از پایتان درمى‏آید و پرت می‌شود به جلو، چون انگشت پا بالا نمی‌آید تا جلو آن را از پرت‌شدن بگیرد. وقتی به طور عادی راه می‌روید هنگام بلند کردن پا، ابتدا انگشت‌های پایتان را بلند می‌کنید وگرنه نوک انگشت به زمین و فرش برخورد می‌کند و مجروح می‌شود و با ده‌ها ماجرای دیگر روبه‌رو می‌شوید. وقتی فقط انگشت شصت پای انسان بلند نشود چقدر در تعادل امور ما مشکل ایجاد می‌شود حساب بقیه‌ی امور را بکنید که اگر نبود چه می‌شد. خدا به من و شما چشمى بدهد كه این‌همه تعادل را ببینیم و متوجه باشیم. گفت:
کارساز ما به فکر کار ما است

فکر ما در کار ما آزار ما است

حال از خود بپرسیم ارتباط ما با چنین خالقى چگونه باید باشد؟ و چرا باید به او رجوع كنیم؟ شما به نانوا رجوع مى‏كنید چون شما به نان نیاز دارید و او هم نان دارد، آیا ما نباید به خدا رجوع کنیم که منشأ همه‌ی کمالات است؟ در حالی‌که این رجوع تنها از طریق بندگی محقق می‌شود و آن هم به صورتی که خودش اراده کرده است تا ما او را به طریقی صحیح بندگی کنیم و لذا در حدیث قدسی داریم که حضرت حق می‌فرماید: «إِنِّی أُحِبُّ أَنْ أُطَاعَ مِنْ حَیْثُ أُرِید»(266) دوست دارم آن طور که خود اراده کرده‌ام اطاعت و عبادت شوم.
توصیه‌ی حضرت در این فراز موجب می‌شود تا انسان جهت‌گیری مناسبی برای روح خود داشته باشد و نتیجه‌ی این جهت‌گیری آن می‌شود که تمام علم‏ها و حكمت‏ها بر قلب انسان جارى گردد. اگر از طریقی که حضرت می‌فرمایند بتوانیم حجاب‏هاى ارتباط با خدا را برطرف كنیم، از علیم مطلق، علم مى‏گیریم و از حكیم مطلق حكمت و از بصیر مطلق، بصیرت. مگر جز این است که موانع ارتباط ما با خدا نگرانى‌هایی است که نسبت به نیازهای زندگی دنیایی خود داریم و همین‌ها حجاب رجوع ما به خداوند هستند؟ وقتی مطمئن شدیم رازق خداست به خدای علیمِ حكیمِ بصیر نزدیك شده‌ایم و این است آن جهت‏گیرى صحیحی که روح انسان به آن نیاز دارد و در راستای آن جهت‌گیریِ صحیح زندگی خود را به معنای حقیقی‌اش نزدیک می‌کند تا آن‌جایی که حضرت سجاد(ع) برای حفظ این جهت‌گیری از حضرت حق تقاضا می‌کنند: «وَ اکْفِنِی مَا یَشْغَلُنِی الاِهْتَِمامُ بِهِ ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیما خَلَقْتَنِی لَهُ» خداوندا! بی نیازم کن از آن نوع اموری که مرا به خودشان مشغول می‌کنند و من را وادار به آنچه که فردای قیامت از آن از من سؤال می‌نمایی و روزگارم را از کارهای بی‌جا آسوده گردان تا زندگی‌ام در آنچه برای آن خلق کردی صرف شود. وقتى جهت‏گیرى روحتان درست شد و همه‌ی حقایق را در خدا دیدید و همه چیز را از خدا خواستید به توحیدی رسیده‌اید که مقصد و مقصود همه‌ی انبیاء و اولیاء می‌باشد.