تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

زندگی با سکوت

در ادامه فرمودند: «وَ دَعِ الْقَوَلَ فیما لاتَعْرِفُ» سخنی را كه نمى‏دانى بر زبان مران و یا در آنچه نمی‌دانی وارد نشو. حتماً می‌دانید که دانایى و شناخت، صرف اطلاع داشتن نیست. نمى‏توان با اطلاع پیدا كردن از چیزى فکر کنیم آن را می‌شناسیم. شناختِ یک موضوع وقتی ممکن است که جایگاه آن را در دنیا و قیامت با چشم شریعت الهی بشناسیم و چون می‌دانیم چنین شناختی از موضوعات، کار ساده‌ای نیست، عموماً سکوت می‌کنیم. ملاحظه فرمودید که حضرت از یکی از دوستان ایمانی‌شان یاد کردند که او « كانَ اَكْثَرَ دَهْرِهِ صامِتا» اكثر عمرش ساكت بود و آنقدر كه طالب بود بشنود مشتاق نبود كه بگوید. چون چنین انسانی بنا داشته از چیزی كه شناخت کامل به آن نداشته باشد سخن نگوید. مولوى در همین رابطه مى‏گوید:
خامشى بحر است و گفتن همچو جوى

بحر مى‏جوید تو را، جو را مجوى

به خودتان قول بدهید اگر نسبت به موضوعى شناخت درستی ندارید سخنى درباره آن نگویید. اگر این كار را بكنید سكوتتان زیاد مى‏شود و با زیاد شدن سكوت، چشمه‏هاى شعور و فهمِ باطنى شروع به جوشیدن مى‏كند. حرف زیاد مانند گردى است كه روى كشتزار فهم آدمى پاشیده مى‏شود، آن را خشك مى‏كند. ولی سكوت همانند دریایى است كه انسان مى‏تواند از آن بهره‏هاى فراوانى ببرد. مولوی می‌گوید:
خامشى بحر است و گفتن همچو جوى

بحر مى‏جوید تو را، جو را مجوى

از اشارت‏هاى دریا سر متاب

ختم كن و اللّه‏ اعلم بالصّواب

مولوى به خودش توصیه می‌کند: مگر بنا نیست حرف نزنى. از اشاره‏هاى دریاى حقیقت كه تو را به سكوت مى‏خواند سر بر مگردان. پس كلامت را ختم كن! لذا دیگر چیزى نمى‏گوید و سكوت مى‏كند.
حضرت در ادامه مى‏فرمایند: «وَ الْخِطابَ فیما لَمْ تُكَلَّفْ» و درباره‌ی آنچه وظیفه نداری سخن مگوى. و خطابى را كه بر عهده‏ات نیست رها كن. در واقع ادامه‌ی همان سخن قبلى است که توصیه فرمودند كارى كن كه بیشتر با سكوت زندگى كنى. بزرگان عموما با سكوتشان زندگى مى‏كرده‏اند امّا ما چون به اهمیت آن پى نبرده‏ایم نگران سخن گفتن‌های بیهوده‌مان نیستیم.