تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

نردبان صعود

جمله‌ی کوتاه مولی‌الموحدین(ع) که می‌فرمایند: «وَ اَنَّ الْمُبْتَلِىَ هُوَ الْمُعافى» همان که به سختی و بلا می‌کشاند همانی است که عافیت می‌بخشد، ما را به بهترین موضع‌گیری در زندگی دعوت می‌فرماید. به اطراف خودتان نظر كنید، به احوالات خودتان توجّه كنید. آیا واقعاً این‌طور نیست که آن كسى كه بلا مى‏دهد همان كسى است كه عافیت مى‏بخشد؟ آیا تجربه نکرده‌اید که چه بسا در متن بلا، عافیت است؟ به طوری که معلوم نیست بلا همان عافیت است یا جداى از آن است. چون قرآن می‌فرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً * انَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»(264)همراه هر سختی آسانی هست، نفرمود بعد از هر سختی آسانی می‌باشد.
به طور كلى باید گفت زاویه‌ی حیات هر فرد، براساس شرایطی گشوده می‌شود كه خداوند براى امتحان، به او بخشیده است و فرار از شرایطِ امتحان موجب می‌شود که زندگی برای انسان مسدود گردد. كسى كه به خاطر زن یا مرد بودن‌اش یا به جهت شکل و اندامش غصه بخورد، غصه‌ی چیزى را خورده است كه باید با روبه‌روشدن با آن چیز گوهر انسانی خود را بنمایاند و ماوراء این کمبودهای ظاهری، به شکوفایی شخصیت معنوی خود بیندیشد و در دل این سختی‌های ظاهری به عافیتی بزرگ دست یابد. زیرا هركس با آنچه كه خداوند در اختیارش قرار داده است مى‌تواند نردبان صعود خود را بر پا دارد و متوجه باشد آنچه را خداوند در اختیار او قرار نداده - و او آرزوی داشتن‌اش را دارد - نردبان صعود او نیست.
به فرزندشان فرمودند: «وَ اَنَّ الدُّنْیا لَمْ تَكُنْ لِتَسْتَقِرَّ اِلاّ عَلى ما جَعَلَها اللّه‏ُ عَلَیْهِ مِنْ النَّعْماءِ وَ الاِْبتِلاءِ، وَ الْجَزاءِ فى الْمَعاد اَوْ ماشاءَ مِمّا لانَعْلَمُ، فَاِنْ اَشْكَلَ عَلَیْكَ شَىْ‏ءٌ مِنْ ذلِكَ فَاحْمِلْهُ عَلى جَهالَتِكَ بِهِ» فرزندم! بدان كه دنیا مستقر و پایدار نیست مگر بر آن چه خداوند بر آن مقرر کرده، از نعمت‌ها و بلاها و پاداش‌ها و جزاها در آخرت یا به هر شکل دیگری که او می‌خواهد و ما نمی‌دانیم. پس اگر در ادراک بعضی از امور دچار مشکل شدی، آن را به حساب نادانی‌ات بگذار.
آری، تمام چیزها - چه آن‌هایی را که می‌دانی و چه آن‌هایی را که نمی‌دانی- همه به‌دست خداست. تو از علت وقوع بعضى از امور چیزى نمى‏دانى، آن را به حساب نادانی خودت بگذار، نه این که تصور کنی وقوع این حادثه‌ها از دست خدا دررفته است. بعضاً واقعه‏اى روى مى‏دهد كه پذیرفتن آن براى انسان سخت است. مثلاً همه‌ی شما به امام خمینی«رض» محبت شدیدى داشتید، این محبت آن قدر شدید بود كه جرأت نمى‏كردید مرگ او را تصور كنید. ناگهان امام رحلت كردند. اینجا نباید گفت: آیا بهتر نبود حضرت امام خمینی«رض» باز هم زنده می‌ماندند پس چرا خداوند این کار را کرد؟ حضرت امیرالمؤمنین(ع) مى‏فرمایند: عدم اطلاع از علت رحلت امام خمینی«رض» را به حساب جهل خودت بگذار. بعضى‏ها به هر درى مى‏زنند و به هر راهى مى‏روند، با مشكل روبه‏رو مى‏شوند. آیا باید بگویند: «ما در این دنیا تنها رها شده‏ایم و كسى پشت و پناهمان نیست»؟! یا باید بگویند: «یك جریاناتى در وجود این مشکلات هست كه ما نمى‏دانیم»؟ آیا واقعاً ما به خود وانهاده شده‏ایم یا همه‌چیزِ ما در دست خدائی است که پروردگار ما می‌باشد؟ حضرت مى‏فرمایند هرگاه حكمت چیزى را درنیافتى آن را به جهل خودت نسبت ده تا به راحتی قضاوت نکنی و از فهم حقیقت باز بمانی. «هزار نکته‌ی باریک‌تر ز مو این‌جاست».
بعضى از جوانان به دلایلى نتوانسته‏اند تشكیل خانواده دهند. حال باید در مقابل این پدیده چگونه فکر كنند؟ آیا مى‏توان گفت در پشت پرده‌ی نظام هستی، ضد این افراد اقدامی صورت گرفته؟ آیا امكان دارد كه خالق آن‌ها اراده کرده باشد بر ضد آن‌ها عمل کند؟ إن‌شاءاللّه‏ در جلسه‌ی آینده پیرامون این موضوع سخن خواهیم گفت. امّا این‌جا متوجه باشید گاهى اوقات ما انسان‏ها براى خود یك نوع زندگى تنظیم مى‏كنیم كه خداوند آن‌طور زندگی را در نظام عالم برای ما اراده نكرده است. مثلاً كسى كه یك دستش معیوب است مى‏گوید: «اگر آن دست را داشتم خیلى خوب مى‏شد، مى‏توانستم وزنه بلند كنم و در مسابقات وزنه‏بردارى شركت كنم» چون نپذیرفته است كه خدا نوعى از زندگى را براى او تنظیم كرده كه وزنه بلندكردن در آن نیست. و مشكل ما اینجاست كه یك نوع زندگى براى خودمان تنظیم مى‏كنیم و به خداوند مى‏گوییم: «برنامه‌ی ما را اجرا كن!» پس نعوذ بالله ما خداییم و خدا بنده‌ی ما! باید این معادله را معكوس كرد و گفت: «خدایا چون مى‏دانیم بلا و عافیت، و نعمت و سختى به دست قادر و حكیمى چون توست، هر آنچه تو بخواهى ما مى‏خواهیم!» اگر به مقامى رسیدید كه متوجه شدید بالاتر از «خواستن از خدا»، نخواستن است و بندگى‌كردن، «واللّه‏ كز آفتاب فلك خوب‌تر شوید!»
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»