وقتی امام على(ع) به فرزندشان مىفرمایند میخواهم از آموزشات در معارف الهی و احکام شرعی پا فراتر نگذارم اما اگر تحلیلی از اختلافات موجود نداشته باشی خطر فرو افتادن در مسیری برایت هست که از هلاکت تو در آن مسیر امن نیستم، میخواهند نکتهی بسیار ظریفی را به ما گوشزد کنند که اولاً: مسائل زندگی خود را اصل و فرع کنیم و معارف الهی و علم به احکام شریعت را اصل بدانیم. ثانیاً: از موضوعات اجتماعی غافل نگردیم. یك مسلمان باید بداند كجاها چه خبر است، براى اسلامیتِ همه جانبه باید جریانهاى سیاسى اجتماعى را بدانید و جهتگیری و جایگاه تاریخی جریانها را بشناسید. و در این راستا حضرت مىفرمایند از خدا مىخواهم كه تو را رستگار كند، پس عمل به این وصیت را بر عهدهات مىگذارم، این تو و این وصیت.
دقت در جریانهای سیاسی و نقد و بررسی آنها، قبل از آن که تمام زندگی ما را مشغول کند و زندگی خود را در این راهها قربانی کنیم، به ما کمک میکند که از این نوع زندگیها فراتر رویم و نه از ارزش این نوع فعالیتها غافل شویم و نه فکر کنیم زندگی تنها در این جاها باید متوقف شود. آیا سخن حضرت به فرزندشان نکتهای بس گرانقدر نیست که بتوانیم جایگاه علم به قرآن و تإویل آن و شریعت اسلام و احکام آن را در مقایسه با جایگاه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، درست مشخص کنیم؟ ما معنای حقیقی خود را با علم به حقایق هستی و بندگی خدا پیدا میکنیم و باید همواره مواظب بود از این مهم باز نمانیم. این چیزی است که بر زندگی اثر میگذارد و آن را جهت میدهد و به آن «نگرش بنیادین» میگویند. اینکه ما هستی را چه میدانیم و چه نگاهی به مبدأ و معاد و سعادت و شقاوت و انسان داریم، نگرش بنیادین ما را تشکیل میدهد و زندگی ما را جهت میبخشد و حضرت متذکر میشوند مواظب باشیم این موضوعات به حاشیه نروند وگرنه سیاستهای ما نیز آلوده به بد اخلاقی خواهد شد. سیاستبازیهای آلوده ریشه در تفکر پوزیتیویستی دارد که به هیچ حقیقتی نظر ندارد ولی سیاستهای علی(ع) ریشه در حقیقتی دارد که حضرت میشناسند و ما اگر به روش علی(ع) و با توجه به آن نگرش بنیادین که عرض شد وارد مسائل سیاسی نشویم، آلوده به سیاستبازیهای معاویه و عمروعاص خواهیم شد.
اگر موضوعات اجتماعی و سیاسی را به نگرش بنیادین توحیدی خود متصل نکردیم و فقه اصغر را جدای از فقه اکبر دنبال نمودیم ملاحظه خواهید کرد علی رغم نماز و عبادت و دعای نیمه شب، اوضاع چنین است که در بعضی سیاسیون میبینید، چون بین موضعگیریهای سیاسی و نگاه توحیدی رابطه برقرار نکردیم. عقیدهی توحیدی نباید مانند نمای ساختمان باشد که هیچ نقشی در سرنوشت ما بازی نکند وگرنه بین ما و آنهایی که با انواع سیاسیکاریها و حزببازیها هلاک شدند فرقی نخواهد ماند و در این حالت باید خود را ملامت کنیم که بر خلاف میل درونی، امیال نفس امّاره را تأیید کردیم. نقش دادن به غیبِ عالم و توحید جاری در هستی، یک کار جدّی است که هرگز نباید از آن غافل شد. انسانهای بیفکر و عجول میگویند عقیدهی توحیدی به چه کار میآید، غافل از اینکه تفرقهها به عنوان عظیمترین عامل بیثمری زندگی، تنها با نور توحید دفع میشوند. از این جهت کاری عالیتر از تأکید بر حکم الهی در امور نیست، همچنان که کاری مفیدتر از آن نیست. برای به ثمر رسیدن یک جامعه هیچ چیز به پایهی اعتقاد توحیدی و تقیّد به احکام الهی نمیرسد، برای از دست ندادن آیندهی نظام اسلامی، هیچ چیز مقام و جایگاه رعایت اخلاق الهی را نمیتواند بگیرد. آیا با توجه به این امور نباید مولی الموحدین(ع) اصل کار خود در تربیت فرزندشان را در تعلیم قرآن و تأویل آن و شریعت الهی و احکام حلال و حرام آن بگذارند و از جایگاه آن نوع موضوعات اجتماعی که مردم را به اختلاف انداخته نیز غافل نباشند؟
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»