تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

مافوق غم‌ها و شادی‌ها

هر خانواده‏اى سعى مى‏كند فرزندانش را تربیت كند امّا همه‌ی آن‌ها به یك شكل و با یک انگیزه عمل نمى‏كنند. بعضى از خانواده‏ها از ترس این‌كه فرزندانشان آبروى آن‌ها را نبرند سعى در تربیت آن‌ها دارند و لذا اگر فرزندانشان آن‌طور که آن ها خواستند از آب در نیامدند شدیداً نگران و افسرده می‌شوند. امّا بعضى از خانواده‏ها در راستای انجام وظیفه‌ی الهى که به عهده‌شان هست، به تربیت فرزندانشان همّت مى‏گمارند و در نتیجه اگر فرزندانشان مطابق میل آن‌ها نشدند دیگر نگران نیستند، چون آن‌چه پیش آمده است را خواست خدا مى‏دانند، همان‌طور که فرزند حضرت نوح(ع) آن نشد که حضرت نوح(ع) می‌خواستند. مکرر عرض كرده‏ام: اگر ملاحظه می‌کنید حضرت امام خمینىرحمه‏الله تحت فشار حادثه‏هایى كه هر روز توسط ابرقدرت‌ها ایجاد مى‏شد، شكسته نمی‌شدند به خاطر آن بود كه ایشان با حادثه‏ها زندگى نمى‏كردند بلكه با خدا زندگى مى‏كردند. براین اساس اگر همین امروز براى ما خبر بیاورند كه ماشینتان را دزد برد، نباید خودمان را ببازیم چون می‌دانیم خداوند در همین حادثه‌هایِ زندگی، خود را به ما نشان می‌دهد. آیا اگر دفاع مقدسِ هشت ساله پیش نیامده بود تا این اندازه حضور حضرت حق را در عالم احساس می‌کردیم؟ با این دید است که عرض می‌کنم حادثه‏ها نباید ما را منفعل و متزلزل كنند. كسى كه با به‌دست‌آوردن یك ماشینِ جدید از خوشحالى در پوست خود نمى‏گنجد و با از دست دادنش دچار غمى جانكاه مى‏گردد، زیر لگد حادثه‏ها له مى‏شود. یكى از عزیزان مى‏فرمود: «تا فوق غم و شادى نیستى، هنوز نیستى!» یعنی با خدا باشید تا فوق غم و شادى باشید. وقتى با خدا هستید عطا، عطاى خداست و با روبه‌روشدن با آن عطایا، شكر مى‏كنید، حِرمان هم حرمان خداست و با روبه‌روشدن با محرومیت‌ها صبر مى‏كنید و بدین ترتیب از غم و شادی آزاد مى‏گردید. به گفته‌ی مولوی:
هر كه او بسته غم و خنده بُوَد

او از این دو عاریت زنده بود

گر ز صندوقى به صندوقى رود

او سمایى نیست صندوقى بود

ذوق آزادى ندارد جانشان

هست صندوق صُوَر پندارشان

بعضى‏ها كلّ زندگى‏شان این طور است كه از یك صندوق درمى‏آیند و به صندوق دیگرى مى‏روند. از آن صندوق درمى‏آیند و به محفظه‌ی دیگرى وارد مى‏شوند و همیشه گرفتار صندوق حادثه‏ها هستند. اگر كسى از فرش‌شان تعریف كند، وارد صندوق خوشحالى مى‏شوند و اگر بفهمند كه فروشنده فریبشان داده و فرش را به آن‌ها گران فروخته است، وارد صندوق غم مى‏شوند. بدین ترتیب همه‌ی اطرافیان‌ وسیله‏اى هستند تا آن‌ها را از این صندوق به آن صندوق ببرند. در صورتى كه اگر انسان آسمانى شود و پناه روح و جان خود را خدا بداند از این نوع فشارهای روحی راحت مى‏گردد. دیگر سایه‏ها در ذهن او حكومت نمى‏كنند كه با درهم پیچیده شدن سایه‏ها او هم درهم پیچیده شود، بلكه خدا بر او حكومت مى‏كند. آیا ندیده‏اید كه سایه‏های اشیاء بر روی زمین چقدر متغیّرند؟ سایه‌ی تعلّقات مادى نیز همین گونه‌اند.
به هر چیزى كه تعلّق خاطر داشته باشیم شیطان با همان تعلّق به ما فشار مى‏آورد. شیطان، عامل جهنم است و جهنم داراى آنچنان فشارى است كه قابل تحمّل نیست. در روز قیامت بعضى از انسان‌ها را داخل جهنم مى‏كنند و در آن را مى‏بندند. فشارى كه به اهل جهنم وارد مى‏شود قابل تشبیه با آب جوشى است كه در دیگ در تلاطم است، این جهنم چیزى جز باطن همین دنیا نیست. اهل جهنم به واسطه‌ی تعلقات دنیایى‏شان در همین دنیا، در قیامت در فشار به‌سر مى‏برند. اصولاً هركس كه به دنیا تعلّق خاطر دارد در جهنم است، و شرط آزادشدن از جهنم، آزادشدن از دنیاست و شرط آزادشدن از دنیا، بندگى خدا‌ است و با خدا به‌سر‌بردن و آزادشدن از آن روحیه‌ای که گرفتار ارزش‌دادن به امور دنیا است. پس ابتدا انسان باید از خودش آزاد شود تا بتواند همه‌ی امور را به خدا بسپارد. وقتی ما از خودمان آزاد نشدیم و همه‌ی امور را به خودمان متصل کردیم و نه به خدا، عملاً خودمان دشمن خودمان شده‌ایم. به گفته‌ی مولوی:
نی به هندست ایمن و نِی در ختن

آنک خصم اوست سایه‌ی خویشتن