حضرت در ابتدا بنا داشتهاند تنها به تعلیم کتاب الهی و تأویل آن و احکام اسلام و حلال و حرام آن بپردازند و از آنها پا را فراتر نگذارند ولی با توجه به نگرانیهایشان نسبت به هوسهایی که مردم را گرفتار کرده نکاتی را بر آن امر مقدم داشتند با این که حضرت به دنبال آناند که فرزندشان را در علم به کتاب خدا و تأویل آن و احكام اسلام و سنن الهى و حرام و حلال الهی تربیت کنند. از فرمایش حضرت نتیجه مىگیریم كه باید با یك حسابرسى دقیق در زندگىمان ببینیم چقدر از وقتمان را صرف دینشناسى بكنیم و چقدر از آن را صرف دنیاشناسى بنمائیم، چقدر از زندگی را صرف تفسیر قرآن و یادگرفتن احكام الهى بکنیم و از چنین علومی غافل نباشیم و چقدر از وقت خود را صرف سایر کارها بنمائیم. میفرمایند: بنای اصلی من آن بود که در آموزشِ تو پا را از آن مطالب که عرض شد فراتر نگذارم و لذا تعلیم سایر مطالب جنبهی مقدمه دارند تا مسیر تعلیم قرآن و احکام الهی هموار شود.
با توجه به این امر که باید قبل از تعلیم قرآن و تأویل آن، آمادگیهایی در انسان باشد میفرمایند: «ثُمَّ اَشْفَقْتُ اَنْ یَلْتَبِسَ عَلَیْكَ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ فیهِ مِنْ اَهْوائِهِمْ...... فَعَهِدْتُ اِلَیْكَ وَصِیَّتى هذِهِ».
ترسیدم که مبادا آن میلها و فکرهایی که مردم را دچار انحراف و اختلاف کرده تو را نیز گرفتار کند. با اینکه بیان هشدارها را خوش نمیداشتم ولی برای تحکیم مبانی اعتقادیات به این ناخواسته تن دادم، از بیم آن که مبادا دل به راهی بسپاری که در آن راهها، از هلاکت برایت اَمن نبودم. پس با توجه به این امر تعهدت را به انجام این وصیت میطلبم.
حضرت میفرمایند گرایشها و افکاری در جامعه جریان دارد که مردم را دچار انحراف و اختلاف کرده و به همین جهت میخواهند در کنار معارف الهی متذکر آن افکار و گرایشها نیز باشند که به یک معنا مسائل سیاسی و اجتماعی زمانه محسوب میشوند و میفرماید نگرانم اگر آن موضوعات را باز نکنم و شرح ندهم از دست بروی و هلاک شوی و حضرت تا این اندازه مسئله را مهم میدانند.
درست است ذهن جوانان را نباید خیلى مشغول موضوعات ریز فتنهها و دروغپردازىهای جریانهای معاند نظام اسلامی کرد که موجب شود در این نوع مسائل گیج و گم شوند ولى از طرفى هم اگر از این نوع جریانات اطلاع کافی نداشته باشند و صرفاً به ظاهر کلام و ادعای آنها توجه کنند خطر فروافتادن آنها در دست فتنهگران هست، بدون آنکه تحلیل درستی از این اختلافها و خاستگاه آنها داشته باشند. حضرت به یک معنا میخواهند فرزندشان اطلاع کاملی از موضوعات سیاسى اجتماعى به صورت صحیح و سالم داشته باشد تا بتواند دست جریانهاى ناسالم و پر فتنه را بخواند، با این وجود مایل نیستند فرزندشان بیش از آن که یک شخصیت فکری و علمی باشد، یک شخصیت سیاسی باشند. از این سخن نتیجه مىگیریم كه انسان مؤمن باید از جریانات سیاسى اطلاع صحیح و تحلیل درستى داشته باشد ولی نه آنچنان که فکر کند باید شمارهی کارت ملی رهبران گروهها را هم بداند که در این صورت موجب محرومیت او از معارف الهی میشود.