آیا شما تجربه کردهاید که پدیدی حرص از كجا به وجود مىآید؟ قبل از پدیدآمدن حرص نسبت به هر موضوعی امیدی در میان است نسبت به آن موضوع، اگر كسى امید داشته باشد كه همیشه در دنیا مىماند و همهی چیزها را هم مىتواند در دنیا به دست آورد، نسبت به دنیا حریص میشود ولی اگر كسى بداند همیشه در این دنیا نمىماند و همهی چیزها را هم نمىتواند در دنیا بهدست آورد، به جاى حریصشدن نسبت به دنیا، زهدِ نسبت به دنیا را پیشه میکند. كسى كه مسافر بودن خود را در دنیا بشناسد بسیارى از توصیههای دین نسبت به دنیا برایش معناى حقیقى پیدا مىكند و میفهمد چرا اولیاء دین توصیه به زهدِ در دنیا دارند. اگر کسی بخواهد جایگاه زهد را بشناسد ابتدا باید احساس کند در این دنیا مسافر است، در آن حالت بار كمترى از امور دنیا برمىدارد تا با سرعت بیشترى به مقصد خود که قیامت است نزدیک شود. ملکهی زهد را كه از زیباترین نمونههای فضائل خلاقی است تنها با این فكر و عقیده كه «جهان مسافرخانه است و ما مسافریم»، مىتوانید در خود ایجاد نمائید. به گفتهی بابا طاهر:
دلا راه تو پر پیچ و خطر بى
گذرگاه تو بر اوج فلك بى
گر از دستت برآید پوست از تن
برآور تا كه بارت كمترك بى
اگر توانستیم این مطلب را به قلبمان بفهمانیم كه باید در دنیا سبكبارتر باشیم بسیاری از شكستهای دنیایی برای ما شكست به حساب نمیآید و بسیاری از پیروزىهای دنیا هم دیگر پیروزى محسوب نمیشود.
مسافرى كه از مسافر بودنش غافل نباشد بار كمتر برمیدارد و به فکر سرعت بیشتری است برای رسیدن به مقصد، چون میداند راهی به درازای اَبد در پیش دارد و به گفتهی مولوی: «هست طومار دلِ من به درازای ابد» دنیا برای ایجاد زمینهای است که انسان ملکهی لقاء الهی را در خود ایجاد کند. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: با مشركین مىجنگم چون طاقتم در رسیدن به لقاء حق تمام شده است مىخواهم زودتر به آن لقاء برسم.
تا انسان مسافربودن خود را در این دنیا جدّى نگیرد با انواع خطرات و انحرافات روبهرو است و نمیتواند تمام توجه خود را به ابدیت خود بیندازد، چند روزی مذهبى میشود بعد احساس میکند گویا نسبت به دیگر دنیاداران عقب افتاده، دوباره دینداری را رها میكند و به دنیاداران نزدیک میشود و همینطور بین دیندارى و دنیاداری دست و پا میزند.