تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

عبرت از گذشتگان

منظور حضرت از این که می‌فرمایند: اخبار گذشتگان را بر قلب خود عرضه کن و بنگر آنان چه کردند و به کدام منزل فرود آمدند، دانستن تاریخ نیست بلکه عبرت گرفتن از تاریخ است که این روش قرآن می‌باشد. در روش قرآنی نظر به تاریخ وسیله‌ای است تا انسان با غور و بررسى در سرنوشت اقوام و تمدن‌هایی که هلاک شدند راز سقوط زندگی‌های غلط را به‌دست آورد و بفهمد چرا تمدن‌های گذشته با آن‌همه‌ ابتکار و تلاش به نتیجه نرسیدند و نسبت به آن چه در نظر داشتند ناکام شدند.
انسان با تدبر در قرآن و سرنوشت اقوام گذشته، رمز سقوط و نزول تمدن‌ها را مى‏فهمد، با تدبر در قرآن به راحتى مى‏توان فهمید كه رمز سقوط تمدنها، در كفر و ظلم و تکذیب پیامبران الهی بوده است و به خوبی می‌توان احساس کرد اگر ملتی در زندگی خود مسیرش دینی نباشد، حتماً با شكست روبه‏رو مى‏شود.
حضرت مى‏فرمایند: ریشه‌ی مصیبت‌هایى را كه به گذشتگان رسیده است به قلبت بفهمان. به دیار و آثار گذشتگان سیر کن و ببین كه چقدر انرژى صرف كردند تا در آینده خودشان و فرزندانشان در راحتی و آرامش به سر ببرند و با این انگیزه تمام زندگی‌شان را براى آینده‌ی فرزندانشان خرج كردند و از خودشان غافل شدند. و در نتیجه داراى روحیه‏اى تلخ و تند گشتند و فرزندانشان نتوانستند روحیه‌ی تند و بد آن‌ها را تحمّل كنند، از نزد آنها رفتند و حتی آن شهر را ترك كردند و با پیرشدن پدران و مادران، اداره‌ی شهر مشكل شد و شهر پس از مدتى به طور كلى از بین رفت. اگر ابن خلدون علت نابودی تمدن‌ها را استبداد و خودکامگی و تجمل‌گرایی و امثال آن می‌داند همه‌ی این‌ها را می‌توان در غفلت از جایگاه نبی و نبوت دانست، زیرا او ناز پروردگی و از بین‌رفتن ارزش‌های اخلاقی و فضائل نیکو و محور قرارگرفتن مال و ثروت در جامعه را علت انحطاط می‌داند که همه در زیر سایه‌ی شریعت الهی قابل جبران است، شریعتی که بر رعایت تقوا و حقوق مستضعفان و وحدت بین اقوام و رعایت حقوق افراد تأکید دارد. آیه‌ی «فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبینَ»(77) پس بر زمین سیر كنید و بنگرید عاقبت تکذیب‌کنندگان انبیاء چگونه بوده است. و آیه‌ی «أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذینَ كانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ»(78) آیا این تکذیب‌کنندگان بر زمین سیر نمى كنند تا به چگونگى عاقبت كسانى كه قبل از ایشان بوده و بیشتر از این‌ها نیرو و تلاش داشته‌اند، بنگرند؟ پس خدا آنان را به گناهانشان گرفت و كسى نبود تا از آنان نگهدارى كند تا منقرض نشوند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «وَ اِنَّ لَكُمْ فِی الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً أَیْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ أَیْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ أَیْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِینَ قَتَلُوا النَّبِیِّینَ وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِینَ وَ أَحْیَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِینَ أَیْنَ الَّذِینَ سَارُوا بِالْجُیُوشِ وَ هَزَمُوا [الْأُلُوفَ‏] بِالْأُلُوفِ وَ عَسْكَرُوا الْعَسَاكِرَ وَ مَدَّنُوا الْمَدَائِنَ»(79) برای شما مردم، در قرون و اعصار گذشته درس‌های عبرت‌انگیز بسیاری وجود دارد. نیک بیندیشید که عمالقه‌ی انحصارگر و زورمدار کجا هستند؟ فرزندان ستمکار آنان کجایند؟ فرعون‌های خشونت‌کیش و خودکامه و نسل آنان کجا هستند؟ کجایند سردمداران اقتدارگرا و انحصارگر شهرهای رَس؟ همان خشونت‌کیشانی که پیامبران را کشتند، مشعل‌های پر فروغ آداب و سنن و مقررات عادلانه و روش‌های مترقی و آزادمنشانه و انسانی آنها را خاموش کردند، و راه و رسم ستمکاران و استبدادگران سیاه‌کار را زنده ساختند. کجایند آنهایی که با سپاهیان گران به راه افتادند و جامعه را شکست دادند و لشکرهای بسیار گرد آوردند و شهرها و قدرت‌ها برپا داشتند؟ راستی کجا هستند.. «... وَ اعْتَبِرُوا بِمَا قَدْ رَأَیْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَكُمْ قَدْ تَزَایَلَتْ أَوْصَالُهُمْ وَ زَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَ أَسْمَاعُهُمْ وَ ذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَ عِزُّهُمْ وَ انْقَطَعَ سُرُورُهُمْ وَ نَعِیمُهُمْ»(80) هان ای مردم! از آنچه در میدان‌های نابودی نسل‌ها و قرن‌های پیشین دیده‌اید عبرت گیرید. از سرنوشت آن جوامع و قدرت‌هایی که پیوندهای اعضا و اندام‌هایشان گسست، چشم‌ها و گوش‌هایشان نابود شد، شرافت و عزت و شکوه‌شان بر باد رفت و نعمت‌ها و شادی‌ها و کامیابی‌های‌شان به پابان رسید!
حضرت در حکمی که برای یکی از مسئولان مملکت اسلامی می‌نویسند می‌فرمایند: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْه‏» همانا ملت‌های پیش از شما به هلاکت رسیدند بدان جهت که حق مردم را نپرداختند، پس دنیا را به رشوه‌دادن به‌دست آوردند و مردم را به راه باطل بردند و آنان اطاعت کردند. در نامه به ملاک اشتر می‌فرمایند: «ثُمَّ اعْلَمْ یَا مَالِكُ أَنِّی قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَیْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ وَ أَنَّ النَّاسَ یَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِی مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِیهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَكَ وَ یَقُولُونَ فِیكَ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِیهِم»(81) اى مالك بدان كه تو را به سرزمینى فرستاده‌ام كه پیش از تو فرمانروایان دادگر و ستمگر در آن بوده و مردم در كارهاى تو همان‌گونه می‌نگرند كه تو در كار حكمرانان پیش از خویش نظر مى‌كنى و درباره‌ی تو همان می‌گویند که تو در باره‌ی آنان می‌گویی.
حضرت مولی‌الموحدین(ع) با نظر به راز هلاکت تمدن‌ها و جوامع گذشته می‌فرمایند: «یُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ تَضْیِیعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّكُ بِالْغُرُورِ وَ تَقْدِیمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِیرُ الْأَفَاضِل»(82) دولت‏ها و جوامع زمانى به انحطاط گرایش پیدا مى‏كنند كه اصول ارزشى از بین برود و نیرنگ به عنوان اصل ارزشى مورد قبول قرار گیرد، فرومایگان مسئولیت‌ها را به عهده گیرند و كسانى كه فاضلند منزوى شوند.
باز حضرت(ع) با عبرتی که از زندگی گذشتگان گرفته‌اند می‌فرمایند: «یُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِدْبَارِ بِأَرْبَعٍ سُوءِ التَّدْبِیرِ وَ قُبْحِ التَّبْذِیرِ وَ قِلَّةِ الِاعْتِبَارِ وَ كَثْرَةِ الِاعْتِذَار»(83) ادبار دولت‏ها و تمدن‌ها ما را به چهار چیز راهنمایی می‌کند؛ به بدی تدبیر و زشتى اسراف و تبذیر و کمی عبرت‌گیری و کثرت اعتذار و پوزش خواستن به جهت خطاهای بی‌شمارِ برنامه‌ها و این‌که براى حوادث پیش‌بینى نشده، چاره‏اندیشى وآینده‌نگرى نکردند.
عواملی که از منظر امام علی(ع) نقل شد بخشی از عواملی بود که زمینه‌های فروپاشی جوامع و تمدن‌ها و فرهنگ‌ها را فراهم می‌آورد، عمده آن است که با نظر به زندگی گذشتگان بتوانیم عالی‌ترین شکلِ زندگی را در زمانه‌ی خود شکل دهیم. و عدم توجه به تاریخ گذشتگان ما را نسبت به راز سقوط جامعه‌مان غافل می‌کند.
در جامعه‏شناسى بحثى مطرح است تحت عنوان «مهاجرت شهرها». عموماً پدر و مادرها نیرو و انرژى خود را صرف مى‏كنند تا خانه‏شان را به خانه‌ای چند طبقه تبدیل كنند به امید آن‌که فرزندانشان در نزد آن‌ها بمانند. فرزندان هم عموماً نزد پدر و مادرهایشان نمى‏مانند - به خصوص در این تمدن - و تنها چیزى كه با این وضع عاید پدرها و مادرها مى‏شود یك خستگى دنیایى و دست خالی بودن در آخرت است. آدمى كه چندین سال متوالى، تمام انرژى‏اش را صرف ساخت و سازهای اضافی برای فرزندانش بکند دیگر فرصتى براى به خود آمدنش باقى نمى‏ماند. در چنین حالتى فرزندانِ چنین افرادی نمی‌توانند نزد والدین‌شان زندگی کنند، در صورتى كه همین والدین اگر اوقات خودشان را صرف صفا و ایمان خود كرده بودند اولاً: روحیه‌ی قناعت پیدا مى‏كردند و همان روحیه را به فرزندانشان انتقال می‌دادند تا آن‌ها نیز به دنبال زندگی‌های افراطی و تجملی نباشند. ثانیاً: از آنجا كه نسبت به فرزندانشان محبّت مى‏ورزیدند وقتى هم كه سالخورده مى‏شدند فرزندانشان نسبت به آن‌ها محبت داشتند و بعد از مرگِ پدر و مادر نیز فرزندان جاى آن‌ها را از نظر روشِ درستِ زندگی‌کردن پر مى‏كردند.
حضرت مى‏فرمایند قلب خود را در آثار گذشتگان سیر بده. ببین كجاها رفتند و چگونه فرود آمدند و سرانجام در چه قبرى مسكن گزیدند. آن‌ها را مى‏بینى كه از دوستانشان و همه‌ی آن چیزهایى كه دوست مى‏داشتند جدا شدند و در تنهایىِ مرگ فرود آمدند و دیرى نمى‏گذرد كه تو نیز یكى از آنها خواهى بود.