منظور حضرت از این که میفرمایند: اخبار گذشتگان را بر قلب خود عرضه کن و بنگر آنان چه کردند و به کدام منزل فرود آمدند، دانستن تاریخ نیست بلکه عبرت گرفتن از تاریخ است که این روش قرآن میباشد. در روش قرآنی نظر به تاریخ وسیلهای است تا انسان با غور و بررسى در سرنوشت اقوام و تمدنهایی که هلاک شدند راز سقوط زندگیهای غلط را بهدست آورد و بفهمد چرا تمدنهای گذشته با آنهمه ابتکار و تلاش به نتیجه نرسیدند و نسبت به آن چه در نظر داشتند ناکام شدند.
انسان با تدبر در قرآن و سرنوشت اقوام گذشته، رمز سقوط و نزول تمدنها را مىفهمد، با تدبر در قرآن به راحتى مىتوان فهمید كه رمز سقوط تمدنها، در كفر و ظلم و تکذیب پیامبران الهی بوده است و به خوبی میتوان احساس کرد اگر ملتی در زندگی خود مسیرش دینی نباشد، حتماً با شكست روبهرو مىشود.
حضرت مىفرمایند: ریشهی مصیبتهایى را كه به گذشتگان رسیده است به قلبت بفهمان. به دیار و آثار گذشتگان سیر کن و ببین كه چقدر انرژى صرف كردند تا در آینده خودشان و فرزندانشان در راحتی و آرامش به سر ببرند و با این انگیزه تمام زندگیشان را براى آیندهی فرزندانشان خرج كردند و از خودشان غافل شدند. و در نتیجه داراى روحیهاى تلخ و تند گشتند و فرزندانشان نتوانستند روحیهی تند و بد آنها را تحمّل كنند، از نزد آنها رفتند و حتی آن شهر را ترك كردند و با پیرشدن پدران و مادران، ادارهی شهر مشكل شد و شهر پس از مدتى به طور كلى از بین رفت. اگر ابن خلدون علت نابودی تمدنها را استبداد و خودکامگی و تجملگرایی و امثال آن میداند همهی اینها را میتوان در غفلت از جایگاه نبی و نبوت دانست، زیرا او ناز پروردگی و از بینرفتن ارزشهای اخلاقی و فضائل نیکو و محور قرارگرفتن مال و ثروت در جامعه را علت انحطاط میداند که همه در زیر سایهی شریعت الهی قابل جبران است، شریعتی که بر رعایت تقوا و حقوق مستضعفان و وحدت بین اقوام و رعایت حقوق افراد تأکید دارد. آیهی «فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبینَ»(77) پس بر زمین سیر كنید و بنگرید عاقبت تکذیبکنندگان انبیاء چگونه بوده است. و آیهی «أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذینَ كانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ»(78) آیا این تکذیبکنندگان بر زمین سیر نمى كنند تا به چگونگى عاقبت كسانى كه قبل از ایشان بوده و بیشتر از اینها نیرو و تلاش داشتهاند، بنگرند؟ پس خدا آنان را به گناهانشان گرفت و كسى نبود تا از آنان نگهدارى كند تا منقرض نشوند. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «وَ اِنَّ لَكُمْ فِی الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً أَیْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ أَیْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ أَیْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِینَ قَتَلُوا النَّبِیِّینَ وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِینَ وَ أَحْیَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِینَ أَیْنَ الَّذِینَ سَارُوا بِالْجُیُوشِ وَ هَزَمُوا [الْأُلُوفَ] بِالْأُلُوفِ وَ عَسْكَرُوا الْعَسَاكِرَ وَ مَدَّنُوا الْمَدَائِنَ»(79) برای شما مردم، در قرون و اعصار گذشته درسهای عبرتانگیز بسیاری وجود دارد. نیک بیندیشید که عمالقهی انحصارگر و زورمدار کجا هستند؟ فرزندان ستمکار آنان کجایند؟ فرعونهای خشونتکیش و خودکامه و نسل آنان کجا هستند؟ کجایند سردمداران اقتدارگرا و انحصارگر شهرهای رَس؟ همان خشونتکیشانی که پیامبران را کشتند، مشعلهای پر فروغ آداب و سنن و مقررات عادلانه و روشهای مترقی و آزادمنشانه و انسانی آنها را خاموش کردند، و راه و رسم ستمکاران و استبدادگران سیاهکار را زنده ساختند. کجایند آنهایی که با سپاهیان گران به راه افتادند و جامعه را شکست دادند و لشکرهای بسیار گرد آوردند و شهرها و قدرتها برپا داشتند؟ راستی کجا هستند.. «... وَ اعْتَبِرُوا بِمَا قَدْ رَأَیْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَكُمْ قَدْ تَزَایَلَتْ أَوْصَالُهُمْ وَ زَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَ أَسْمَاعُهُمْ وَ ذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَ عِزُّهُمْ وَ انْقَطَعَ سُرُورُهُمْ وَ نَعِیمُهُمْ»(80) هان ای مردم! از آنچه در میدانهای نابودی نسلها و قرنهای پیشین دیدهاید عبرت گیرید. از سرنوشت آن جوامع و قدرتهایی که پیوندهای اعضا و اندامهایشان گسست، چشمها و گوشهایشان نابود شد، شرافت و عزت و شکوهشان بر باد رفت و نعمتها و شادیها و کامیابیهایشان به پابان رسید!
حضرت در حکمی که برای یکی از مسئولان مملکت اسلامی مینویسند میفرمایند: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْه» همانا ملتهای پیش از شما به هلاکت رسیدند بدان جهت که حق مردم را نپرداختند، پس دنیا را به رشوهدادن بهدست آوردند و مردم را به راه باطل بردند و آنان اطاعت کردند. در نامه به ملاک اشتر میفرمایند: «ثُمَّ اعْلَمْ یَا مَالِكُ أَنِّی قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَیْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ وَ أَنَّ النَّاسَ یَنْظُرُونَ مِنْ أُمُورِكَ فِی مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِیهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَكَ وَ یَقُولُونَ فِیكَ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِیهِم»(81) اى مالك بدان كه تو را به سرزمینى فرستادهام كه پیش از تو فرمانروایان دادگر و ستمگر در آن بوده و مردم در كارهاى تو همانگونه مینگرند كه تو در كار حكمرانان پیش از خویش نظر مىكنى و دربارهی تو همان میگویند که تو در بارهی آنان میگویی.
حضرت مولیالموحدین(ع) با نظر به راز هلاکت تمدنها و جوامع گذشته میفرمایند: «یُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ تَضْیِیعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّكُ بِالْغُرُورِ وَ تَقْدِیمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِیرُ الْأَفَاضِل»(82) دولتها و جوامع زمانى به انحطاط گرایش پیدا مىكنند كه اصول ارزشى از بین برود و نیرنگ به عنوان اصل ارزشى مورد قبول قرار گیرد، فرومایگان مسئولیتها را به عهده گیرند و كسانى كه فاضلند منزوى شوند.
باز حضرت(ع) با عبرتی که از زندگی گذشتگان گرفتهاند میفرمایند: «یُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِدْبَارِ بِأَرْبَعٍ سُوءِ التَّدْبِیرِ وَ قُبْحِ التَّبْذِیرِ وَ قِلَّةِ الِاعْتِبَارِ وَ كَثْرَةِ الِاعْتِذَار»(83) ادبار دولتها و تمدنها ما را به چهار چیز راهنمایی میکند؛ به بدی تدبیر و زشتى اسراف و تبذیر و کمی عبرتگیری و کثرت اعتذار و پوزش خواستن به جهت خطاهای بیشمارِ برنامهها و اینکه براى حوادث پیشبینى نشده، چارهاندیشى وآیندهنگرى نکردند.
عواملی که از منظر امام علی(ع) نقل شد بخشی از عواملی بود که زمینههای فروپاشی جوامع و تمدنها و فرهنگها را فراهم میآورد، عمده آن است که با نظر به زندگی گذشتگان بتوانیم عالیترین شکلِ زندگی را در زمانهی خود شکل دهیم. و عدم توجه به تاریخ گذشتگان ما را نسبت به راز سقوط جامعهمان غافل میکند.
در جامعهشناسى بحثى مطرح است تحت عنوان «مهاجرت شهرها». عموماً پدر و مادرها نیرو و انرژى خود را صرف مىكنند تا خانهشان را به خانهای چند طبقه تبدیل كنند به امید آنکه فرزندانشان در نزد آنها بمانند. فرزندان هم عموماً نزد پدر و مادرهایشان نمىمانند - به خصوص در این تمدن - و تنها چیزى كه با این وضع عاید پدرها و مادرها مىشود یك خستگى دنیایى و دست خالی بودن در آخرت است. آدمى كه چندین سال متوالى، تمام انرژىاش را صرف ساخت و سازهای اضافی برای فرزندانش بکند دیگر فرصتى براى به خود آمدنش باقى نمىماند. در چنین حالتى فرزندانِ چنین افرادی نمیتوانند نزد والدینشان زندگی کنند، در صورتى كه همین والدین اگر اوقات خودشان را صرف صفا و ایمان خود كرده بودند اولاً: روحیهی قناعت پیدا مىكردند و همان روحیه را به فرزندانشان انتقال میدادند تا آنها نیز به دنبال زندگیهای افراطی و تجملی نباشند. ثانیاً: از آنجا كه نسبت به فرزندانشان محبّت مىورزیدند وقتى هم كه سالخورده مىشدند فرزندانشان نسبت به آنها محبت داشتند و بعد از مرگِ پدر و مادر نیز فرزندان جاى آنها را از نظر روشِ درستِ زندگیکردن پر مىكردند.
حضرت مىفرمایند قلب خود را در آثار گذشتگان سیر بده. ببین كجاها رفتند و چگونه فرود آمدند و سرانجام در چه قبرى مسكن گزیدند. آنها را مىبینى كه از دوستانشان و همهی آن چیزهایى كه دوست مىداشتند جدا شدند و در تنهایىِ مرگ فرود آمدند و دیرى نمىگذرد كه تو نیز یكى از آنها خواهى بود.