حضرت در ادامه میفرمایند: «وَ أْمُرْ بِالْمَعْروفِ تَكُنْ مِنْ أَهْلِهِ». به معروف و نیكى امر كن و دیگران را به نیکی فرا خوان، تا در زمرهی نیکان و امرکنندگان به درستکاری قرار بگیری. این فراز از صحبت حضرت راهکار بلندی است که انسان را در فضایی از سعادت قرار میدهد که در ابتدای امر برکات آن قابل تصور نیست. اگر اثرات روانى امر به معروف را بدانیم مىفهمیم چگونه این کار انسان را نسبت به آیندهای پاک امیدوار میکند و او را از سوارشدن بر موجهای سهمگین میرهاند به این شرط که آنچه باید در امر به معروف رعایت کنیم فراموش ننماییم، زیرا قرآن میفرماید: « وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ....»(108) مردان و زنان باایمان، ولى ّو یار و یاور یكدیگرند؛ اینها به همدیگر امر به معروف، و نهى از منكر مىكنند ... ؛ ملاحظه میفرمایید که آیهی فوق بر رابطهی محبتآمیز بین آنهایی که به یکدیگر امر به معروف و نهی از منکر میکنند، اشاره دارد. فرض كنید براى دید و بازدید عید نوروز به خانه یكى از آشنایانتان رفتهاید و با یك پذیرایى تجملى روبهرو شدهاید. اگر براساس توصیهی حضرت مولی الموحدین(ع) و با حالتی صمیمی - بنا به توصیهی آیهی فوق- به او بگویید: «ای مؤمن! این چه وضعى است كه راه انداختهاى؟» آشنای شما تحت تأثیر تذکر شما قرار میگیرد و شوق ادامهی آن کار در او فرو مینشیند، در این حال شما نگران نخواهید بود كه وقتی آن آشنا بازدید شما آمد انتظار داشته باشد مثل او پذیرایى كنید و عملاً حكومت انتخابِ نوع پذیرایی از آن شما مىشود و این هراس براى او مىماند كه مبادا مهمان دیگرى مثل شما با او برخورد کند. ملاحظه میفرمائید چگونه با امر به معروف و تذکردادن به خوبیها روح انسانِ آمر به معروف از گرفتارشدن در مشکلات آزاد مىشود تا بتواند زندگی خود را به درستى و با مدیریتی صحیح ادامه دهد. امر به معروف با این دید، تنفس روح است در فضای آزاد عمل به نیکیها و پاکیها، لزومى هم ندارد كه طرفِ مقابل شما در همان موقع سخن شما را بپذیرد.
در قرآن هست که خداوند به بنی اسرائیل فرمود روز شنبه از صید ماهیها خودداری کنند، عدهای با یک حیلهی شرعی عملاً حکم خدا را زیر پا گذاردند ولی عدهای از مؤمنینِ بنی اسرائیل به آنها نصیحت کردند و از آن کار بازشان داشتند و اما در این بین عدهای که به ظاهر اهل ایمان بودند و خودشان حکم خدا را زیر پا نگذارده بودند به آنهایی که نهی از منکر میکردند اشکال گرفتند چرا به کسانی نصیحت میکنند که خداوند آنها را هلاک خواهد کرد؟ قرآن در آیهی 164 سورهی اعراف منطق كسانى را كه نهى از منكر كردند و نجات یافتند را اینطور بیان مىكند كه: «قالُوا مَعْذِرَةً اِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلّهم یَتَّقُونَ» یعنى ما براى اینكه نزد پروردگار - كه پروردگار شما هم هست- معذور باشیم این كار را مىكنیم، شاید هم فاسقین از عمل خود دست برداشتند و به تقوای الهی متمایل شوند. قرآن در ادامه میفرماید: تنها آنهایی از عذاب نجات یافتند که نهی از منکر کردند. به این معنا که آنهایی که در مقابل عمل خلاف شرع افراد سکوت کردند نیز گرفتار عذاب شدند و روایات نیز همین را تأیید میکند.(109)
ملاحظه بفرمائید آنچه در آیات فوق مطرح است با امر به معروفى كه بعضاً در جامعه انجام مىدهیم چقدر فاصله دارد. بعضى از ما مىخواهیم به فشار و اجبار هم كه شده دیگران را دیندار كنیم در صورتى كه در فرهنگ اسلام چنین برخوردهایى وجود ندارد. وظیفهی ما این است كه خوبیها را به دیگران پیشنهاد كنیم و موقعى كه زندگى افراد از تعادل اسلامى خارج شد، مسیر صحیح را تذكر دهیم. اگر ظاهرِ كسى یا الفاظِ كسى یا سفرهی كسى از تعادل دینی خارج شد باید به او تذكر داد. اگر شما تذكر دهید طرف مقابلتان تحت تأثیر قرار میگیرد. امّا اگر تذكر ندهید خودتان بدهکار مىشوید که چرا شما مثل آنها عمل نمیکنید، چون فضایى در اجتماع پدید مىآید كه شما را زیر سؤال مىبرند و شما تحت فشار افكار و احوال دیگران قرار مىگیرید. اولین نفعى كه با تذکردادن به خوبیها و نهی از بدیها نصیب ما مىشود این است كه از آن کارهایی که بقیه انجام دادهاند و ما نهی نکردهایم، آزاد مىشویم. فردا انتظار ندارند ما هم مثل آنها عمل کنیم و مثلاً اگر به خانهی ما تشریف آوردند و با سفرهی سادهاى روبهرو شدند فکر نمیکنند ما بخل ورزیدهایم و یا قصد بیاحترامی به آنها را داشتهایم. چون در این موارد نظر شخصى شما و بنده ملاک نیست، نظر اسلام ملاك است و در امر به معروف حرکات و گفتار پیامبر(ص) و ائمهی هدی(ع) نمونهی مورد نظر ما است. قبلاً با تأسی به سیرهی معصومین(ع) نان و نمك یك غذا و خورشت محسوب مىشده و حالا ما انواع و اقسام غذاها را در سفره گذاشتهایم و عنوان غذا هم به آنها نمىدهیم. نان و سبزى و ماست و نمك و سالاد در سفره هست و باز هم مىگوییم صبر كنید تا غذا را بیاورند! یعنى نان و سبزى و نمك، غذا نیست، ماست هم غذا نیست امّا مرغ غذا است!