تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

جلسه بیستم ـ آشتی با خلق، راه آشتی با حقّ

بسم‌الله‌الرحمن‌‌الرحیم
وَ مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّبِها كَمَثَلِ قَوْمٍ كانُوا بِمَنْزِلٍ خَصیبٍ فَنَبَاَ بِهِمْ اِلى مَنْزِلٍ جَدیبٍ، فَلَیْسَ شَىْ‏ءٌ اَكْرَهَ اِلَیْهِمْ وَ لا اَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ مُفارَقَةِ ما كانُوا فیهِ اِلى ما یَهْجُمُونَ عَلَیْهِ وَ یَصیرُونَ اِلَیْهِ.
یا بُنَىَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِیزانا فیما بَیْنَكَ وَ بَیْنَ غَیْرِكَ، فَاَحْبِبْ لِغَیْرِكَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ، وَ اكْرَهْ لَهُ ما تَكْرَهُ لَها، وَ لا تَظْلِمْ كَما لا تُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ، وَ اَحْسِنْ كَما تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ اِلَیْكَ. وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ ما تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَیْرِكَ، وَ ارْضَ مِنَ النّاسِ بِمَا تَرْضاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ. وَ لا تَقُلْ ما لا تَعْلَمُ وَ اِنْ قَلَّ ما تَعْلَمُ، وَ لا تَقُلْ ما لا تُحِبُّ اَنْ یُقالَ لَكَ.
و مَثَل آنان كه فریفته‌ی دنیا شدند، مَثَل آن قومی است که در استراحتگاهی سبز و خرم، جا خوش کرده بودند و برای کوچ به دیاری خشک و بی‌آب و علف مجبور شدند. برای این گروه، سخت‌ترین و ناخوشایندترین کار، جدایی و کندن از مکان پیشین و پیوستن به مکان واپسین است.
اى فرزندم! خود را و دیگران را با یك ترازو بسنج به این صورت که آنچه برای دیگران می‌پسندی همان را برای خود بپسند و چیزى را كه برای خود ناروا مى‏دانى برای دیگران نیز ناروا دان، و آن سان كه نمى‏خواهى بر تو ستم كنند بر كسى ستم مكن، و چنان كه از مردمان چشمِ نیكى دارى، نیكى كن. كارى را كه از دیگران زشت مى‏دانى نیز از خود زشت دان و رفتارى كه چون با دیگران كنى خشنود گردى، چون با تو كنند به آن خشنود باش. آنچه ندانى مگوی، هرچند اندك باشد آنچه دانى. آنچه نمى‏پسندى كه درباره‌ی تو چنان گویند، درباره‌ی دیگران بر زبان میاور.
ملاحظه می‌فرمائید که چگونه تمام تلاش حضرت آن است تا به فرزندشان - به عنوان نماد همه‌ی جوانان تاریخ - بصیرتى همه‌جانبه بدهند تا هیچ‌کس در ازاى چنین بصیرتی، در زندگی زمینى‌اش سرگشته نگردد و از حیات آسمانى غافل نشود. اگر انسان بتواند خودش را و شرایطى را كه در آن زندگى مى‏كند درست تحلیل كند، در اوج امیدواری، عین تحرك و نشاط و فعالیت مى‏شود و از یأس و غرور و سكون آزاد مى‏گردد. و این صفت الهى كه قرآن در موردش مى‏فرماید: «كُلَّ یَوْمٍ هُوَ فى شَأْن»(303) همواره خدا در ایجاد است، در قلب او تجلّى مى‏كند. چون قلب مؤمن شأنی از شئون الهی است و به نور الهی هر لحظه در تحرك و شأن جدیدى است.
بیشتر خمودگى‏ها و سستى‏ها به جهت آن است كه جایگاه خود را از یک طرف و شرایط زمینى‏مان را از طرف دیگر در این عالم درست تحلیل نمى‏كنیم.
فرمودند: فرزندم! من از دنیا و زوال دنیا و تغییرات آن به تو خبر دادم. جنس دنیا آن چنان است كه پایدارى بر او نگاشته نشده است و از آخرت و وعده‏هاى آخرتى هم به تو خبر دادم. جنس آخرت آن چنان است كه نابودى بر او نگاشته نشده است. دنیا «بودن» ندارد و آخرت «نبودن» ندارد. فرمودند مثال‏هایى برایت زدم تا عبرت بگیرى و بفهمى كسى كه دنیا را درست بشناسد مى‏فهمد كه مسافر است و آداب مسافر بودن را از دست نمى‏دهد. مسافر خصوصیاتى دارد، از جمله آن که به منزلى كه در آن است دل نمى‏بندد و از مقصدش غافل نمى‏شود. هر حركتى كه او را به مقصدش نزدیک کند برایش پسندیده است و هر تلاشى كه او را به مقصد برساند برایش شیرین است و هر سختى و محرومیتى در این راه برایش عین زندگى است و هر رفاه و عیشى كه او را از راه باز دارد، عین مرگ است.