در راستای شکوفایی در سختیها، مرگ را قرار داد که در جای خود شربت گوارایى است برای انسان زیرا وقتی انسان آن را نوشید به زندگی بسیار وسیعتر پا میگذارد. لذا خداوند در قرآن فرمود: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت» هرکسی مرگ را میچشد. به گفتهی مولوی:
مُردم از حیوانى و آدم شدم
پس چه ترسم، كى ز مردن كم شدم؟
ملاحظه بفرمایید که مرگ، ما را نمىبلعد. ماییم كه مرگ را خواهیم چشید. فرمود: «ذائِقَةُ الْمَوْت» یعنی چشیدن مرگ. با این زاویه به هستى نگاه كنید که حتی مرگ را میچشیم و در موقعیتی دیگر ظهور میکنیم. پس مدیرى در صحنهی عالم است كه نظام عالم را براساس امتحان مستقر كرده است و بشریت را با امتحانكردن به نهایت مىرساند. و آن امتحان با سختىها و آسانىها و نعمتها و بلاها صورت مىپذیرد. در روایات آمده است كه یكى از بهترین ذكرها، ذکر «ماشاءاللّه» است. یعنى انسان به مقامى برسد كه بگوید: «هرچه خدا بخواهد». شما با گفتن این ذکر اظهار میدارید: من با تمام فعالیتهایم در عرصهی حیات، تسلیم سنت جارى حق هستم. باز در روایات آمده است كه اگر هنگام نیمه شب، دو ركعت نماز بخوانید، بعد به سجده رفته از عمق جان، با شعور كامل، هفت مرتبه «ماشاءاللّه» بگویید هنوز بلند نشده، تمام اخلاق خبیث شما فرو مىریزد. گفت:
یك روز به اخلاص بیا در بر ما
گر كام تو بر نیامد آن گه گله كن
اى یك دلهی صد دله، دل یك دله كن
صرّاف وجود باش و خود را یله كن
در تعقیبات نماز صبح، دعاى قیمتى و عزیزى مىخوانید كه در آن هم پس از گفتن چند عبارت مثل «اُفَوِّضُ اَمْرى اِلَى اللّه اِنَّ اللّهَ بصیرٌ بالعِبادِ» به ماشاءاللّه مىرسید و عرضه میدارید: «ماشاءاللّه، لا ماشاءَ النّاسُ. ماشاءَاللّهُ وَ اِنْ كَرِهَ النّاسُ...» هر آنچه خدا بخواهد من میخواهم و نه آنچه مردم بخواهند، آنچه خدا بخواهد، اگر چه مردم ناخوش داشته باشند. چه خوش است وقتی انسان به مقامى برسد كه در گهوارهی پر رحمت خالق حكیم، آنگونه كه او دوست دارد، زندگى كند. دنیا فقط از این زاویه، زیبا و واقعى است! وگرنه آنهایى كه نفهمیدند زندگی در دنیا یعنی چه و غافل شدند که تمام حیات ما در دست خداست، به چنان اضطرابها و بدبختىها و حرصها و فلاكتهایى دچارند که شما ملاحظه میکنید.
دوباره عبارت قبلى حضرت را مرور مىكنیم که میفرمایند: «وَ اَنَّ الْمُبْتَلِىَ هُوَ الْمُعافى» آن كه امتحان مىكند و بلا مىفرستد همان كسى است كه عافیت مىبخشد. حال با توجه به این امر اگر ناگهان متوجه شدید ضررى به شما رسیده است چه مىكنید؟ آیا یادتان مانده است كه این بلا از جانب همان كسى است كه عافیت مىدهد؟ اگر چنین دیدى پیدا کردید، دنیا را مثل امام الموحدین(ع) دیدهاید در دل بلاها عافیتها را پیدا میکنید، امّا اگر دیدتان این نباشد در روبهروشدن با هر بلایی احساس شكست مىكنید.
یکی از مشکلات یهود که در قرآن به آن اشاره شده همین است که نمیتواند ماوراء مرگ، به حیاتی بالاتر نظر کند و در همین راستا عموماً زندگىشان را در دنیا خلاصه کردهاند و به همین جهت كوچكترین ضرر آنها را از پا درمىآورد. اینكه معروف شده در توصیف بیقراریهای افراد میگویند مثل آن است که: «جهودها خون دیدهاند» نشاندهندهی انفعال شدید آنها در برابر هرگونه مصیبتى است که به دنیای آنها وارد میشود. به نبرد میان اسرائیل و شیعیان لبنان دقت كنید. با این که تعداد شهداى ملّت مسلمان لبنان بیش از كشتههاى صهیونیستها بود امّا با كشتهشدن یك صهیونیست، انگار همهی اسرائیل مىلرزید، این نشاندهندهی انفعال شدید آنها در برابر هرگونه مصیبتى است که به دنیای آنها وارد شود. ممكن است بفرمائید: «ما مىمیریم آنها هم مىمیرند.» امّا بحمدالله ما در افق جان خود متوجهایم به آن معنا نمىمیریم که یهود میپندارند، در دید ما مرگ به معنای از دستدادن همهچیز نیست در حالىكه آنچه باعث از پا درآمدن یهودیان مىشود همان روحیهاى است كه نمىتوانند بمیرند. چون نمىفهمد همان كه بلا و مرگ مىدهد، همان است كه عافیت مىدهد و لذا نمىتوانند ضررهای دنیایى را تحمل كنند و اساساً متوجه نیستند ضرر و سختى از جانب همان کسی آمده است كه عافیت از جانب او مىآید و لذا تصور ضرر آنها را از پاى درمىآورد و قرآن بر همین اساس مىفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاالْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ»(262) اى یهودیانى كه گمان مىكنید فقط شما اولیاء الهى هستید، اگر راست مىگوئید و در این گمان صادق هستید، تمنّاى مرگ كنید. یعنى انسان براى ارزیابى صحیح خود باید ببیند مرگپذیر است یا مرگگریز. مى فرماید: همهى شما دینداران ادعا دارید كه مىخواهید خدادوست باشید و متوجه هستید ارزش هر انسانى به دنیادوستى و شهوتدوستى نیست و هیچ عاقلى چیز باقى و كامل را كه خدا باشد رها نمىكند و دنیاى ناقص و گذرا را بگیرد، ولى شاهد صدقِ ادعاى خدادوستى، «مرگپذیرى» است و نه «مرگگریزى». در آیهى فوق خطاب به یهودیان كه مدعى هستند خداوند عنایت خاصى به آنها دارد و خود را امت برگزیده مىپندارند مى فرماید: صحت این ادعا در نشاندادن پذیرش مرگ در كلّ فرهنگ حیات دنیایى شما روشن مىشود. و به ما هم تذكر مى دهد كه اگر ملاحظه كردید تمدنى و فرهنگى همهى همّتش را در فرار از مرگ قرار داده بدانید این فرهنگ و تمدن روی به سوى خدا ندارد و دل در گرو خدا نبسته است. به عبارت دیگر هدفِ حیات خود را كه قرب به خداست، گم كرده است. و از آن جایى كه خداوند به عنوان كمال مطلق، هدف جان هر انسانى باید باشد و مرگ، گذرگاه برگشت به خدا است، هركس مرگگریز است كلّ زندگىاش به سوى هدفى پوچ در حركت است و این فرد و یا این تمدن با روحیهى مرگگریزى كه دارد، هرگز به آن محتوا و نتیجهاى که باید برسد، نمیرسد.