یكى از مشكلات انسانِ مدرن آن است كه به تاریخ آن طور نظر ندارد که بخواهد زندگی خود را بر بام بلندِ تجربهی گذشتگان و رهرفتگان بنا کند، اگر هم به تاریخ گوشهی چشمى مىاندازد براى فهمیدن علت اضمحلال و یا تعالی ملتها و تمدنها نیست بلكه براى آن است که با نگاه باستانشناسانه به آثار زندگی گذشتگان و کوزهها و سکههای باقیمانده از آنها دست یابد. متأسفانه عموماً آداب ظاهرى ملّتهاى گذشته را مىطلبد و نه سنّتهاى جارى در نحوهی حیات آنها را. بر این اساس باید گفت: اگر جاهلانه به تاریخ بنگریم عبرت لازم را نمییابیم ولی اگر عالمانه به سیره و سنت گذشتگان نظر کنیم آن نوع نگاه برای ما زندگىساز است. نظر به گذشتگان براى كسانى سرمایهی خوبى خواهد بود كه بنا دارند از نحوهی مراقبت آنها آگاهی یابند تا در مراقبههای خود بهتر موفق شوند و این نوع برخورد با سیرهی گذشتگان، زندگی در گذشته نیست بلکه زندگی در امروز و در فردا است.
فرمودند: «فَاِنَّهُمْ لَمْ یَدَعُوا اَنْ نَظرُوا لاَِنْفُسِهِم كَما اَنْتَ ناظِرٌ وَ فَكَّروُا كَما اَنْتَ مُفَكِّرٌ ثُمَ رَدَّهُم آخِرُ ذلكَ اِلَى الْأَخْذِ بِما عَرَفُوا وَ الاِْمْساكِ عَمّالَمْ یُكَلَّفُوا» به گذشتهی نیاکان صالح و خاندان پرافتخارت بنگر و ببین كه آنها سرسرى زندگى نكردند. همان طور كه تو به صورتی جدّی به زندگى نظر مىكنى آنها نیز همانطور به زندگىِ خود نظر داشتند. از كسانى نبودند كه بدون توجه به ریشهی مشکلات و تلاش برای رفع آنها در آرزوىِ رفع مشكلات زندگی خود و جامعه باشند. بعضى افراد در هنگام بیمارى همه كارى مىكنند جز نگاهكردن به خودِ بیمارى. آه و ناله سر مىدهند، به دكتر مراجعه مىكنند، دارو مصرف مىكنند و... امّا حاضر نیستند فكر كنند ببینند چرا بیمار شدهاند. این افراد هیچگاه نمىتوانند خودشان را درمان كنند. حضرت مىفرمایند گذشتگان تو هرگز دست از نظر به خود برنداشتند و بیش از آنکه به اطراف خود مشغول باشند در خود و برخود نظر داشتند، پس اولاً: فكر نكن آنها انسآنهایى سطحى بودهاند تا بخواهی از سابقهی تاریخى ملتها ساده بگذری. ثانیاً: خود را تافتهای جدا بافته از بقیه ندان، كه آنها نیز مثل تو در مورد زندگی خود فكر مىكردند.