تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

دینداری سینه‌چاک

حضرت فرمودند: «وَ خُضِ الغَمَراتِ لِلْحَقِّ حَیْثُ كانَ». برای خدا خود را به گرداب‌هایی که در این راه پیش می‌آید بیفکن، بگذار هرچه مى‏خواهد بشود. به گفته‌ی حضرت روح الله«رض» «مگر بیش‏ از این‏ است كه فرزندان عزیز اسلامِ ناب‏محمدى(ص) در سراسر جهان به چوبه‏هاى دار مى‏روند، مگر بیش‏ از این‏ است كه زنان و فرزندان خردسال حزب‏الله به اسارت گرفته مى‏شوند؟ بگذار دنیاى پستِ مادیت با ما چنین كند ولى ما به وظیفه‏ى اسلامى خود عمل كنیم»(.117)
در امور فردی نیز اگر بر روی وظایف دینیِ خود اصرار دارید، حداكثر آن است كه افراد تجمّلىِ فامیل مى‏گویند فلانى خشكه مقدس شده و دیگر به شما اعتنایى نمى‏كنند. آن وقت اجازه می‌دهند شما راحت به زندگى‏ دینی‌تان برسید. آیا شما از اینكه دیگر افرادِ تجمّلىِ فامیل به خانه شما نیایند نگرانى دارید؟ وقتى در دیندارى محكم شدید خداوند و اولیاى او به شما بى‏اعتنایى نمى‏كنند، تنها كسانى با شما کج مى‏افتند كه هوس دنیایى دارند. این هم كه ناراحتى ندارد. ما از لحاظ شرعى نمى‏توانیم به خویشاوندان خودمان بى‏اعتنایى كنیم، ما باید وظیفه‏مان را نسبت به آن‌ها انجام دهیم و قطع رابطه نکنیم و اگر درخواست شرعی از ما دارند که می‌توانیم انجام دهیم کوتاهی ننماییم. امّا اگر آن‌ها خودشان از دیندارى ما كلافه شدند و با ما قطع رابطه كردند ما این را هدیه‏اى از جانب خدا مى‏دانیم که خواسته است ما در ادامه‌ی مسیر خود با موانع کم‌تری روبه‌رو شویم و گرفتار نقشه‌های آن‌هایی که هنوز امیدوارند بتوانند ما را هم در جرگه‌ی خودشان وارد كنند، نباشیم.
حضرت مى‏فرمایند فرزندم! تو به گونه‏اى عمل كن كه همه بدانند در دیندارى، دیندار سینه چاكی هستى و در این راه از هیچ بلایى که پیش می‌آید هراسی به خود راه مده، خود را در گرداب دیندارى رها كن. ما در دوران دفاع مقدس این را تجربه کردیم که چگونه شهدای ما با چنین روحیه‏اى وارد میدان شدند، با این که پدر و مادرشان براى آنها آرزوها داشتند و در فکر آن بودند براى آن‌ها زندگی تشکیل دهند، امّا همین كه حضرت امام خمینى«رض» فرمان دادند جبهه‏ها را پر كنید آن‏ها خودشان را به گرداب بلاى دیندارى که پیش آمد افكندند و از دیگر برنامه‌هایی که برای زندگی خود داشتند گذشتند. آن وقت خداوند در مقابل این كار به آن‌ها شراب طهور لقاء خود را چشاند. گفت:
هر که از تن بگذرد جانش دهند

هر که جان در باخت جانانش دهند

هر که نفس بت صفت را بشکند

در دل آتش گلستانش دهند

هر که از ظلمات تن، خودْ بگذرد

خضرآسا آب حیوانش دهند

هر که بی‌سامان شد اندر راه عشق

در دیار دوست سامانش دهند

بنده با توجه به مسیری که شهدا انتخاب کردند و با توجه به شرابی که نصیبشان شد حقیقتاً بسیار غبطه مى‏خورم، آن‌ها در حال حاضر در خوشىِ ابدى به سر مى‏برند و ما هنوز گرفتار دنیا و امور آن هستیم. دردسر اصلی ما مربوط به وضع اقتصادى خرابمان نیست بلكه از آن روست كه از آزادى معنوى، برخوردار نیستیم و از این جهت اگر دوست داشته باشیم در محضر حضرت حق، «الهى العفو» بگوییم دل همراهى نمى‏كند. شك نداشته باشید كه ما نسبت به شهدا و آنهایى كه جانشان را در راه خدا دادند و رفتند عقب افتاده‏ایم. آنها فهمیدند كه وقتى گردابى در راه حق روبه‌رویشان قرا گرفته و شرایط پریدن در آن فراهم شده، فرصت را از دست ندهند. و به توصیه‌ی حضرت مولی الموحدین(ع) عمل کردند که فرمودند: «خُضِ الْغَمَراتِ لِلْحَقِّ حَیْثُ كانَ» در گرداب‌های مربوط به حق و حقیقت فرو رو، هرچه می‌خواهد باشد.