تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

جلسه دوازدهم ـ مقام وحدت، مقام عبرت

بسم‌الله‌الرحمن‌‌الرحیم
فَبادَرتُكَ بِالاَْدَبِ قَبْلَ اَنْ یَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّكَ لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِكَ مِنَ الاَْمرِ ما قَدْ كَفاكَ اَهْلُ التَّجارِبِ بُغْیَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ فَتَكُونَ قَدْ كُفیتَ مَؤُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفیتَ مِنْ عَلاجِ التَّجْرِبَةِ فَاَتاكَ مِنْ ذلِكَ ما قَدْ كُنّا نَأْتیهِ وَ اسْتَبانَ لَكَ ما رُبَّما اَظْلَمَ عَلَیْنا مِنْهُ.
پس من، پیش از آن که زمینِ دلت، سخت گردد و اندیشه و فكرت مشغول چیز دیگری شود، به تأدیب تو برخاستم تا محکم و استوار، دل به کار بسپاری و از آنچه اهل تجربه، طالب‌اش بوده‌اند، بهره ببری. و بدین‌سان رنج جستجو‌کردن و نیازِ آزمودن مجدد از تو برداشته شود و تو نیز دریابی آنچه را که ما دریافتیم. و به روشنی ‌بینی آنچه را که ما در سایه‌ی روشن دیدیم.
اَىْ بُنَىَّ اِنّى وَ اِنْ لَمْ اَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَن كانَ قَبْلى فَقَدْ نَظَرْتُ فى اَعْمالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِى اَخْبارِهِمْ وَ سِرْتُ فِى آثارِهِم. حَتّى عُدْتُ كَاَحَدِهِمْ. بَلْ كَاَنّى بِمَا انْتَهى اِلَىَّ مِنْ اُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ اَوَّلِهِمْ اِلى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِن ضَرَرِه فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ اَمْرٍ نَخِیْلَهُ وَ تَوَخَّیْتُ لَكَ جَمیلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ وَ رَأَیْتُ حَیْثُ عَنانى مِنْ اَمْرِكَ مَا یَعْنِى الْوالِدُ الشَّفیقُ وَ اَجْمَعْتُ عَلَیْهِ مِن اَدَبِكَ اَنْ یَكُونَ ذلِكَ وَ اَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ و مُقْتَبِلُ الدَّهْرِ ذُو نِیَّةٍ سَلیمَةٍ وَ نَفْسٍ صافِیَةٍ وَ اَنْ اَبْتَدِئَكَ بِتَعْلیمِ كِتابِ اللّه‏ِ وَ تَأْویلِه وَ شَرائِعِ الاِْسْلامِ وَ اَحْكامِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ لا اُجاوِزُ ذلِكَ بِكَ اِلَى غَیْرِهِ ثُمَّ اَشْفَقْتُ اَنْ یَلْتَبِسَ عَلَیْكَ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ فیهِ مِنْ اَهْوائِهِمْ وَ آرائِهِمْ مِثْلَ الَّذى الْتَبَسَ عَلَیْهِمْ فَكانَ اِحْكامُ ذلِكَ عَلى ما كَرِهْتُ مِنْ تَنْبیهِكَ لَهُ اَحَبَّ اِلَىَّ مِنْ اِسْلامِكَ اِلى اَمْرٍ لا آمَنُ عَلَیْكَ بِهِ الْهَلَكَةَ وَ رَجَوْتُ أَنْ یُوَفِّقَكَ اللّه‏ُ فیهِ لِرُشْدِكَ وَ أَنْ یَهْدِیَكَ لِقَصْدِكَ فَعَهِدْتُ اِلَیْكَ وَصِیَّتى هذِهِ.
اى فرزندم، اگرچه روزگار به درازىِ عمر پیشینیان من بر من نگذشته است و من به اندازه‌ی گذشتگان عمر نکرده‌ام، امّا چندان در كار ایشان نگریسته‏ام و در اخبارشان اندیشیده‏ام و در بقایا و آثارشان سیر كرده‏ام كه انگار یكى از آنان شده‏ام بلكه به دلیل احاطه بر سرگذشتگان و تاریخ‌شان، گویی با تمامی آن‌ها از اولین تا آخرین نفر، زندگی کرده‌ام. و چنین شد که در این سیر، خالص را از ناخالص و سود را از زیان باز شناختم، پس آنگاه برای تو از هر کار، زبده‌ترین و زیباترین‌اش را برگزیدم و از کارهای بی‌نتیجه و نامعلوم بازت داشتم. و آنچنان که شایسته‌ی پدری دلسوز و مشفق است، به مسائل تو نگریستم و جمع آداب را برایت فراهم آوردم تا در علم و عمل به آن‌ها مجهز شوی، در زمانی که تو تازه پا به وادی زندگانی نهاده‌ای و به روزگار آغوش گشوده‌ای و از نیّت پاک و جانِ بی‌خس و خاشاک برخورداری. بر آن شدم که ابتدا به تو کتاب خدا و تأویل آن را بیاموزم و راه‌های مسلمانی و احکام آن را به تو بشناسانم و حلال و حرام آن را برایت مشخص کنم و در آموزش‌ات پا از این حدود، فراتر نگذارم. سپس ترسیدم که مبادا همان هواها و نظراتی که مردم را دچار انحراف و اختلاف کرد، تو را نیز دچار سازد. پس با همه‌ی كراهتی كه از آن داشتم ولی برای تحکیم مبانی اعتقادی‌ات به این ناخواسته تن دادم، از بیم آن که مبادا دل به راهی بسپاری که در انتها، جز هلاکت تو در آن نیست. و امید بستم که خدا تو را در مسیر رشد و رستگاری موفق گرداند و به سر منزل هدایت برساند اینک تعهدت را به انجام این سفارش‌ها می‌طلبم.
حضرت در موضع پدرى كه مظهر حكمت‏ها و اندیشه‏هاست به فرزند خود نصیحت‏هایى دارد تا او در زندگى خود عالی‌ترین موضع‌گیری‌ها را بکند و تأکید مى‏فرمایند: «لاتَذْهَبَنَّ عَنْها صَفْحا» از این رهنمودها و نصیحت‏ها سرسرى نگذر و آن‌ها را به عنوان اطلاع تلقی نکن بلكه با آنها زندگى را آغاز نما.
حضرت فرمودند چون خود را در آستانه‌ی کهنسالی یافتم و سستى در بدنم رخنه كرده و آن را رو به افزایش دیدم، به انجام این وصیت شتافتم. به بیان برخی از خصال پرداختم پیش از آن که اجل به سویم بشتابد و حرف‌های دلم با تو ناتمام بماند و یا اندیشه‌ام رو به کاستی گذارد، همچنان که جسم‌ام فرسوده می‌شود، یا چیرگی هواهای نفسانی و فتنه‌های دنیوی، قبل از اقدام من، اتفاق بیفتد و نفس‌ات همچون شتری سرکش، لجام نگیرد و تربیت نپذیرد. زیرا حقیقت این است که قلب جوان همچون زمین، آماده‌ی پذیرش هر بذری است و هر بذری را در آن بیفشانی می‌پذیرد. لذا حضرت قبل از این‌که زمینِ دلِ‌ فرزندشان سفت و سخت شود و دل ‌او بذر دیگری را بپذیرد، به کشت ادب در وجود او همت گماشتند.