تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

پیروزی واقعی

در راستای امر فوق حضرت به فرزندشان مى‏فرمایند: «فَبادَرتُكَ بِالاَْدَبِ قَبْلَ اَنْ یَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّكَ لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِكَ مِنَ الاَْمرِ ما قَدْ كَفاكَ اَهْلُ التَّجارِبِ بُغْیَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ فَتَكُونَ قَدْ كُفیتَ مَؤُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفیتَ مِنْ عَلاجِ التَّجْرِبَةِ فَاَتاكَ مِنْ ذلِكَ ما قَدْ كُنّا نَأْتیهِ وَ اسْتَبانَ لَكَ ما رُبَّما اَظْلَمَ عَلَیْنا مِنْهُ»
پس من، پیش از آن که زمینِ دلت، سخت گردد و اندیشه و فكرت مشغول چیز دیگری شود، به تأدیب تو برخاستم تا محکم و استوار، دل به کار بسپاری و از آنچه اهل تجربه، طالب‌اش بوده‌اند، بهره‌مند شوی. و بدین‌سان رنج جستجوکردن و نیازِ آزمودن مجدد از تو برداشته شود و تو نیز دریابی آنچه را که ما دریافتیم. و در روشنی ‌ببینی آنچه را که ما در سایه‌ روشن دیدیم.
حضرت می‌خواهند فرزندشان را قبل از آن که دلش نسبت به افکار باطل عادت کند و با خیالات غیر واقعی اُنس بگیرد، متذکر حقایق عالم هستی گردد و به بهترین عمل‌ها دست یابد و دیگر این‌که به او کمک کنند که نخواهد راه‌هایی را که بقیه رفته‌اند و به تجربه‌ی خود به درستی و نادرستی امور رسیده‌اند، او دوباره آن راه‌ها را طی کند، تا از این طریق رنج آزمون دوباره را از دوش او بردارند تا او مجبور نباشد از اول شروع کند. می‌فرمایند: پس من مى‏خواهم برای تو باز گو کنم آنچه را که خودم به آن رسیده‌ام و برای تو روشن نمایم آنچه را که در سایه‌ روشن دیده‌ام. تجارب و اندیشه‏هاى گذشتگان را با نگاهی که خودشان نسبت به آن تجارب دارند در اختیار فرزندشان می‌گذارند تا بقیه‌ی راه را ادامه دهد و عملاً نسبت به آن نهایتی که باید تجربه کند محروم نگردد.
در این نامه؛ کسی این سخنان را می‌نویسد كه راه را تماماً درست رفته است و در این راستا حاصل تجارب خود را با بشریت در میان می‌گذارد، این غیر از آن است که کسی مثل بنده بخواهم این کار را بکنم، زیرا در آن صورت اولین سؤال شما از بنده این است كه به چه دلیل تجربه و راه شما درست بوده است؟ ولی در مورد مولی الموحدین(ع) این مشکل وجود ندارد، زیرا با احاطه‌ی خاصی که نسبت به حقیقت تاریخ دارند سخنان خود را با ما در میان می‌گذارند تا گوهر درست‌زندگی‌کردن را به ما هدیه کرده باشند. زیرا زندگی انسان‌ها بیش از آن‌که به نان بستگی داشته باشد به نگاه درست به زندگی بستگی دارد تا انسان‌ها با انرژی لازم جهت بهبود جان خود اقدام کنند. این است پیروزی واقعی که عطش جان انسان را فرو می‌نشاند.
حضرت می‌فرمایند: «اَىْ بُنَىَّ اِنّى وَ اِنْ لَمْ اَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَن كانَ قَبْلى فَقَدْ نَظَرْتُ فى اَعْمالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِى اَخْبارِهِمْ وَ سِرْتُ فِى آثارِهِم... ذُو نِیَّةٍ سَلیمَةٍ وَ نَفْسٍ صافِیَةٍ.»
فرزندم! اگر چه من با گذشتگان زندگى نكرده‏ام امّا به اعمالشان نظر كرده و در احوال و اخبارشان اندیشیده‌ام و در آثار و بقایایشان سیر كرده‌ام، آنچنان که گویی یکی از آنان گردیده‌ام و شگفت‌تر این که: به دلیل احاطه بر گذشته و تاریخ‌شان، گویی که با تمامی آن‌ها از اولین تا آخرین نفر، زندگی کرده‌ام و چنین شد که خالص را از ناخالص و سود را از زیان باز شناختم و برای تو از هر کاری زبده‌ترین و زیباترین‌اش را برگزیدم. و از کارهای بی‌نتیجه و نامعلوم، بازت داشتم و آنچنان که شایسته‌ی پدری دلسوز و مشفق است به مسائل تو نگریستم و جمیع آداب را برایت فراهم آوردم تا در علم و عمل به آن‌ها مجهز شوی و در زمانی که تو، تازه به وادی زندگی پای نهاده‌ای و به روزگار آغوش گشوده‌ای و از نیّت پاک و جان بی‌خس و خاشاک برخورداری، بر آن شدم که به تو قرآن بیاموزم.
حضرت با توجه به این‌که صفا و صحت زندگی را درست تشخیص می‌دهند و نفع و ضرر آن را می‌شناسند و خالص هر امرى را می‌دانند می‌خواهند فرزند خود را از گرداب مشکلات دور کنند و در این راستا می‌فرمایند: عنایت من به زندگى تو مثل عنایت پدر بسیار مهربانی است كه مى‏خواهد سرمایه‌ی حیات خود را به فرزندش بدهد و لذا عزم خود را جمع می‌کند تا او را ادب نماید زیرا او در آغاز جوانى و شروع زندگى، جوانى است با نیّتى سالم و نفسى صاف که می‌تواند به‌خوبی آن‌چه حقیقت است را دریابد.