تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

سیر قلب به سوی حقیقت

این را باید زیاد تكرار كرد تا قلب نسبت به آن ادب شود؛ و همواره متوجه باشد عطا و حرمان به دست خداوند است. قلب وقتی ادب شد به راحتی می‌تواند حقیقت را ازمجاز تشخیص دهد، این‌كه مثلاً رنگ این پرده زرد است حقیقتى نیست که ما موظف باشیم روح خود را بر آن متمرکز کنیم ولی مواظب هستیم تا قلب را براى درك حقایق و سنت‌هایی که در این عالم جاری است ادب نماییم تا بتوانیم روح خود را متوجه حقایق بگردانیم. جملات و سخنان امامان معصوم(ع) حقیقت محض‏ است. قلب باید آن حقیقت را از درون این سخنان كشف كند و بفهمد این جملات به چه چیز اشاره دارند. این کار مشروط بر آن است که قلب راه بیفتد و اگر خواستید قلبتان راه بیفتد باید مدام برایش جملات امامان معصوم(ع) را که متذکر حقیقت است، تكرار و تفهیم كنید، مثل این که اگر بخواهیم در رشته‌ی دومیدانی راه بیفتیم باید دائماً خود را در دویدن رشد دهیم. حضرت می‌فرمایند: «فَاِنَّ بِیَدِهِ الْعَطاءَ وَ الْحِرْمانَ» حقیقت این است که بخشیدن و نبخشیدن و داشتن و نداشتن به دست خدا است. اگر انسان بتواند این را به قلب‌اش برساند ابزار مهمی که شیطان با آن انسان را وسوسه می‌کند از دست شیطان گرفته‌ایم و رویکرد انسان نسبت به کار و فعالیت رویکرد مقدسی می‌شود که انگیزه‌های شیطانی در آن نفوذ ندارد. سخن امیرالمؤمنین(ع) راه‌کاری است که با ورود در آن به خوبی خودتان مى‏توانید حیله‏هاى شیطان را خنثى كنید. در آن صورت در آغوش خدایى بندگى خواهید نمود كه از شما انجام وظیفه مى‏خواهد و خودش مى‏داند مصلحت شما در داشتنِ چه چیز و نداشتن چه چیز است، چون رسیده‌اید به این حقیقت که پروردگار شما که می‌خواهد شما را بپروراند می‌داند چه چیزی به شما بدهد و چه چیزی ندهد، با چنین پروردگاری تقاضای خود را در میان بگذارید که در واقع مسیر پرورش یافتن خود را هموار کرده‌اید و از این طریق خلوصِ در طلب به میان می‌آید و این که حضرت می‌فرمایند: «وَ اَخلِصْ فِى الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّكَ» تقاضاهایت را از همه‌ی جهات با خدا در میان بگذار، همان خدایی که به عنوان پروردگار تو می‌داند کجا بدهد و کجا ندهد و چقدر بدهد و چه اندازه ندهد. در چنین فضایی اگر انسان مطمئن شود و یقین پیدا كند که وقتى پایش را روى دریا بگذارد خداوندی که همه چیز به دست اوست او را نگه می‌دارد، خداوند او را بر روى آب نگه می‌دارد و از این هم بالاتر اگر به آن درجه از یقین برسد که خداوند او را در هوا نگه می‌دارد، خداوند او را در هوا نگه می‌دارند. بر این اساس مشكل ما در عدم «یقین» است به این‌که تماماً عطا و حرمان در دست خدا است در حالی‌که «یقین» خود به تنهایی علت است و این‌كه شنیده‏اید مثلاً فلان عارف با یك اراده چشمه‏اى در سنگ ایجاد مى‏كند، براى این است كه اراده‏اش عین یقین به خداوند شده. او مطمئن است كه با این اراده، حق آن چشمه را ایجاد مى‏كند، همین اطمینانش علت است، معلولش وجود همان چشمه است. باید به این نکته رسید که خدا است که همه چیز را آن‌طور که شایسته است حفظ مى‏كند. گفت:
گر نگه دار من آن است که من می‌دانم

شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد

به قول بابا طاهر:
شبِ تاریک و سنگستون و مُو مَست

قدح از دست مُو افتاد و نشکست

نگهدارنده‌اش نیکو نگه داشت

وگرنه صد قدح نفتادهِ بشکست