به گفتهی شهید آوینی در کتاب «مبانی توسعه و تمدن غرب»: تمدن فعلى نیازآفرین است حتی یک اقتصاددان ممکن است این سؤالِ بجا را مطرح کند: هنگامی که زمین، یعنی تنها جایگاهی که برای زیست در اختیار داریم، به موادی آلوده گردد که عامل نقص بدنی در کودکان یا نوادگان ما گردد، پیشرفت اقتصادی، یا به اصطلاح سطح بالای زندگی، چه معنایی خواهد داشت؟ ایشان از قول شوماخر واژهی «دیکتاتوری اقتصاد» را به کمک میگیرد که میگوید: برای ساختن نیروگاههای متعارف، خواه بر اساس استفاده از زغال سنگ و خواه استفاده از نفت، و یا نیروگاههای هستهای، با توجه به مبانی اقتصادی تصمیمگیری میشود؛ و شاید کمترین توجه به «پیامدهای اجتماعی» مبذول گردد.
شهید آوینی متوجه است، روند کنونیِ توسعهی اقتصادی در جهان، سیری جدا از انسان یافته است و بشریت را جبراً در مسیری ناخواسته به سوی نابودیِ حیات طبیعی پیش میراند. میگوید: روند کنونیِ توسعهی اقتصادی که در ذات خویش با رشد غولآسای تکنولوژی متحد است، بشریت را ایجاباً در مسیری میراند که با اختیار و ارادهی آزادِ انسانی منافات دارد. هر چند این سیر جبری نیست، نباید از نظر دور داشت که هیچکس جز معدودی از خاصهی اولیای خدا نمیتوانند گردن خویش را از طوق عبودیت آن آزاد کنند. همین موجبیت است که «شوماخر» آن را دیکتاتوری اقتصاد نامیده است. «شوماخر» جامعهی مصرفی کنونی را به معتادی تشبیه میکند که هر چقدر هم وضعیت خود را نکبتبار احساس کند رهایی از چنگال اعتیاد را بینهایت دشوار میبیند.(85) این یک واقعیت غیر قابل انکار است و شواهد و مصادیق بسیاری بر آن دلالت دارد و شهید آوینی بهخوبی متوجه این امر شده است.
شهید آوینی از قول روژه گارودی در کتاب «هشدار به زندگان» این نکته را آورده که: «اقتصادِ آزاد «به شیوهی غربی» برای رفع احتیاج بازار نیست بلکه برای ایجاد بازارِ احتیاج است»! آوینی میگوید: مصرف بیشتر برای تولید بیشتر، ضرورت حتمی اقتصاد امروز است، چرا که اگر کالاهای تولید شده مصرف نشوند امکان توسعهی تولید، یعنی امکان توسعهی اقتصادی، وجود نخواهد داشت. بنابراین، برای تولید بیشتر که ضرورت توسعهی اقتصادی است باید مردم را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کرد و بدین علت است که تبلیغات یکی از ارکان اساسی توسعه به شیوهی غربی است. روژه گارودی نیز همین مسئله را با بیانی دیگر مورد توجه قرار داده است و میگوید: تبلیغات تجاری (به شیوهی غربی) بیش از آنکه مایهی تباهی طبیعت باشد موجب هلاکت انسان است. تصور اینکه مردم دنیا حتی برای لحظهای به نیازهای حقیقیِ خویش و الگویی متناسب با حوائج واقعی انسان بازگردند، برای یک اقتصاددان وحشتناکترین چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد. اگر حتی برای یک لحظه چنین اتفاقی در دنیا بیفتد و مردم فقط برای یک لحظه، درست به اندازهی نیاز واقعی خویش مصرف کنند، ادامهی روند کنونیِ توسعهی صنعتی دچار مخاطرات و بحرانهایی خواهد شد که تصور آن بسیار دشوار است.
هیچکس کوچکترین تردیدی ندارد که حاکمیت ابرقدرتها و ادامهی سلطهی آنها بر جهان از طریق کارتلها و تراستها و دستهای پنهان سرمایهداران بینالمللی إعمال میشود. سعی میکنند با ایجاد حوائج کاذب و غیر حقیقی برای آدمها، موقعیت استکباری خویش را از خطر محفوظ دارند. برای مبارزه با این سلطهگری چه میتوان کرد؟ آیا میتوان از همان طریقی که این ابرقدرتها حکومت جهنمی خویش را بر کرهی زمین مستدام میدارند، با آنها مبارزه کرد؟ یا باید راههایی خارج از روشهای شناخته شدهی کنونی جستجو کرد؟ و این مهمترین پرسشی است که باید به کمک رهنمودهای امیرالمؤمنین و ائمهی اطهار(ع) به آن جواب داد و از این جهت هنوز راز توصیههای حضرت برای ما کشف نشده و این اندیشهای است برای تاریخِ فردای ما.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران - به عنوان بعثت دوبارهی انسان- تنها تجربهای است که حقیقت را آنچنان که هست به مردم جهان نشان داد. انقلاب اسلامی ایران نشان داد که برای زندگی بر روی زمین هرگز نمیتوان از طریقی اقدام کرد که امروز غرب در پیش گرفته است. سرّ پیروزی ما در جبهههای جنگ با ابرقدرتها همین بود که ما هرگز متکی به سلاح نبودیم. اتکای ما به ایمان خود و امدادهای غیبی بود و اگر اینچنین نبود و پیروزی ما موکول به همپایی با قافلهی نظام اقتصادی و صنعتی غرب میشد، امروز حتی یادگارهای انقلاب اسلامی را نیز از کتابهای رسمی تاریخ شسته بودند. اصالتدادن به دنیا یعنی آن فاجعهای که ما آن را در راز هلاکت گذشتگان میتوانیم پیدا کنیم. امروز روح دنیاطلبی با شتاب فراوان جهان را به سوی یک جنگ ناخواستهی جهانی پیش میبرد. اگر ما به کمک توصیههای انسانهای معصوم در برابر پرخاشگری و قدرتطلبی و سلطهجویی کفر به مبارزه برنخیزیم، شیطان همهی کرهی زمین را به تسخیر در خواهد آورد. قرآن میفرماید: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»(86) و اگر خداوند بعضی از مردم را در برابر بعضی دیگر به جنگ برنمیانگیخت، فساد روی کرهی زمین را فرا میگرفت. برای کسی که ادعای شیعهبودن دارد کربلا و عاشورا به او کمک میکند تا از این مقطع عبور کند، هرچند نمیدانیم که این مقطع در زندگی ما چه زمانی ظهور خواهد کرد هرچند فرهنگ ما زیر چرخ توسعهی اقتصادی و دنیاطلبی له شده، و چیزی از آن باقی نمانده و چیزهایی ارزش شده که ارزشی ندارند، مثل مدرک و اموال و دارایی. ما هنوز مسموم چیزهایی هستیم که در دو دورهی توسعهی اقتصادی و توسعهی سیاسی به خورد ما دادند در حالیکه مولیالموحدین(ع) چیز دیگری را به ما توصیه فرموده بودند.