تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

انگیزه‌ی شایسته در تحقیق

حضرت در ادامه مى‏فرمایند: «وَ اِنْ اَنْتَ لَمْ یَجْتَمِعْ لَكَ ما تُحِبُّ مِنْ نَفْسِكَ وَ فَراغِ نَظَرِكَ وَ فِكْرِكَ فاعْلَمْ اَنَّكَ اِنَّما تَخْبطُ الْعَشْواءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْماءَ» اگر آن همت واحدى كه مى‏طلبى و به دنبال آن هستی در تو جمع نشد و در طول تحقیق، فكر و نظر تو آسوده نبود، بدان که راه به خطا برده‌ای و به ورطه‌ی سیاهی غلتیده‌ای. در آن حال هرچند که انسان، انسان با اطلاعی باشد، چونان شتر مستى می‌ماند كه جلو خود را نمى‏بیند و تلوتلوخوران به این طرف و آن طرف مى‏خورد و عملاً با آن همه دانائی، در ورطه‌ی تاریكى‏ها مى‏افتد.
تعبیر بسیار دقیقی است برای توصیف عالمانی که از انگیزه‌های الهی محروم‌اند، آدمى كه هم مست باشد و هم جلوش را نبیند چگونه پرت و پلا مى‏رود و دائم زمین مى‏خورد؟ چنین عالمانی این‌گونه زندگی می‌کنند. در جامعه افراد زیادى داریم كه مطالعات زیادى كرده‏اند و استادان مختلف دیده‏اند امّا از آن‌جا كه انگیزه‌ی زلال و قلب خاشع و همت واحد نداشته‏اند، دردسرهاى زیادى براى جامعه درست كرده‏اند. آرزو مى‏كنم خداوند چشم جوانان ما را بیدار كند تا خودشان مواظب خودشان باشند و به ظاهرِ کلمات و رفتارهای افراد بسنده نکنند. به گفته‌ی مولوی:
آن منافق با موافق در نماز

از پی استیزه آید نه نیاز

در نماز و روزه و حج و زکات

با منافق، مؤمنان در برد و مات

مؤمنان را بُرد باشد عاقبت

بر منافق مات اندر آخرت

گرچه هر دو بر سر یک بازی‌اند

هر دو با هم مروزی و رازی‌اند

هر یکی سوی مقام خود رود

هر یکی بر وفق نام خود رود

زرّ قلب و زرّ نیکو در عیار

بی محک هرگز ندانی ز اعتبار

هر که را در جان خدا بنهد محک

هر یقین را باز داند او ز شک

در دهان زنده خاشاکی جهد

آنگه آرامد که بیرونش نهد

در هزاران لقمه یک خاشاک خرد

چون در آمد حس زنده پی بِبُرد

حسّ دنیا نردبان این جهان

حسّ دینی نردبان آسمان

صحت این حس بجویید از طبیب

صحت آن حس بجویید از حبیب

صحت این حس ز معموری تن

صحت آن حس ز تخریب بدن

راه جان مر جسم را ویران کند

بعد از آن ویرانی، آبادان کند

کرد ویران خانه بهر گنج زر

وز همان گنجش کند معمورتر

آن یکی را روی او شد سوی دوست

وان یکی را روی او خود روی اوست

چون بسی ابلیس آدم‌روی هست

پس بهر دستی نشاید داد دست

زانک صیاد آورد بانگ صفیر

تا فریبد مرغ را آن مرغ‌گیر

کار مردان روشنی و گرمیست

کار دونان حیله و بی‌شرمیست

آن شراب حق ختامش مشک ناب

باده را ختمش بود گند و عذاب

گر به صورت آدمی انسان بدی

احمد و بوجهل هم یکسان بدی‏

بعضاً كتاب‏هایى را مشاهده می‌کنید كه پر از آیه و روایت است ولى نورى نمى‏دهد كه انسان را به امام معصوم نزدیك كند. این‌ها نكاتى است كه باید به آن‌ها توجّه داشت. حضرت مى‏فرمایند اگر اهل تحقیق و مطالعه بودى امّا نیّت پاك، قلب خاشع، نظر جمع و اندیشه‌ی متحد نداشتى، بدان مانند شتر مستى هستى كه در ورطه‌ی تاریكى‏ها افتاده است و كسى كه مى‏خواهد دین را پیدا كند با این خصوصیات، راه به جایى نمى‏برد.
«وَ لَیْسَ طالِبُ الدّینِ مَنْ خَبَطَ اَوْ خَلَطَ» طالب دین، پیوسته این طرف و آن طرف نمى‏افتد و حق و باطل را ممزوج نمى‏كند. انگیزه‌ی افراد خیلى مهم است. كسى كه مى‏خواهد در مورد دین تحقیق كند باید متواضع باشد و پیامبران(ع) را نوكرى كند تا بهره‌ی لازم را از معارف الهی ببرد. خدا با كسى كه از ابتدا مقابل دین سینه سپر مى‏كند و مى‏گوید: «من این حرف‌ها را قبول ندارم» كه سخنى ندارد. سخن با طالب دین است، اوست که لجبازى ندارد و سوز دارد و به انسآن‌های معصوم که نمونه‌ی کامل دینداری هستند، نظر می‌کند. هرکس در مسیر علم به جایی رسید به جهت آن بود که حافظ که گفت:
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق

بدرقه‌ی رهت شود همت شحنه نجف

حقیقتاً باید مولی‌الموحدین(ع) که به تعبیر حافظ شحنه‌ی نجف هستند ما را بدرقه کنند تا هدف‌گیری درستی داشته باشیم و یا چون مولوی باید بگویی:
هست اشارات محمد المراد

كل گشاد اندر گشاد اندر گشاد

صد هزاران آفرین بر جان او

بر قدوم و دور فرزندان او

آن خلیفه زادگان مقبلش

زاده‏اند از عنصر جان و دلش

با نظر به ائمه‌ی اطهار(ع) می‌توان متوجه حقیقت شد. علماء بزرگ گرد پاى انبیاء(ع) را سرمه‌ی چشم خود کردند تا چشمشان بینای حقیقت شد.
محققى كه دلِ خاضع و پرسوز نداشته باشد ممكن است دانا بشود امّا هیچ‌گاه حكیم نمى‏شود تا با استحکام شخصیت خود راهنمای حقیقت باشد و در همین راستا به كسانى كه اندیشه‌ی زیگزاگى و پراكنده دارند نباید اعتماد کرد، چون اگر امروز یك نظر دارند فردا معلوم نیست بر همان نظر باقی باشند. در مقابل این عده، افرادی هستند كه سخنانشان از ابتدا نور دارد و هرچه زمان مى‏گذرد نورشان بیشتر مى‏شود. شهید مطهرى«رحمت‌الله‌علیه» را مى‏توان در زمره‌ی این‌گونه افراد نام برد. اگر دقت كنید پى مى‏برید كه اولین سخنان شهید مطهرى هیچ‌گونه ضدیّتى با آخرین سخنان ایشان ندارد. و این امتیاز است كه تفاوت ایشان را با كسانى كه سخنانشان پر از شلوغى است ثابت مى‏كند.