نمىدانم حساسیت موضوع روشن شد یا نه. به هر حال حضرت مولی الموحدین(ع) مىفرمایند: آنچه را نمیدانی اظهار نکن تا خود را جای کسی جا بزنی که آن کس تو نیستی و از طریق اظهار نظرهای نابجا غیرِ خود واقعیات را به میدان بیاوری. چون اگر ما در کاری فرو رفتیم که مربوط به ما نیست، از كارى كه بر عهدهی ماست باز خواهیم ماند و سعی میکنیم شخصیتی را نمایان سازیم که شخصیت حقیقی ما نیست، تحمل شخصیت کاذب، مثل روی دستگرفتن سنگ بزرگی است که همواره باید تلاش کنیم سقوط نکند و این یک نحوه جانکندن است و نه زندگیکردن. به قول مولوی:
ما چرا چون مدعی پنهان کنیم.....بهر ناموس مزوّر جان کنیم
اگر انسانها بدانند آنچه را كه بر عهدهشان نیست نباید انجام دهند بسیارى از مسائل جامعه حل مىشود چرا باید با آبروسازیهای دروغین زندگی خود را تبدیل به جانکندن کنیم؟ بسیار دیدهایم كه بعضىها كارهاى بیهوده براى ما درست مىكنند و نمىگذارند به كار اصلىمان برسیم و وقتى ریشهیابی مىكنیم مىبینیم آنها مىخواستهاند کارى كرده باشند و این دردسر را براى خودشان و برای ما بهوجود آوردهاند. مولوی در رابطه با کارافزاییهای بیجا، قصهی آن کُرّه اسب را به میان آورد که از مادرش میپرسد چرا صاحب آنها در هنگام آب خوردن برایشان صوت میزند؟ مادرش میگوید از این کارافزاها زیاد است تو مواظب باش فرصت را از دست ندهی. مولوی مادر را بهعنوان سالک رهرفته، و کرّه را بهعنوان سالکِ مبتدی ترسیم میکند و میگوید:
گفت مادر، تا جهان بوده است از این
کار افزایان، بُدند اندر زمین
هین تو کار خویش کن ای ارجمند
زود، کایشان ریشِ خود بَر میکَنند
وقتْ تنگ و میرود آبِ فراخ
پیش از آن کز هجر گردی شاخ شاخ
شهره کهریزیست پر آبِ حیات
آب کَش، تا بَر دَمَد از تو نبات
آب خضر از جوی نطق اولیاء
میخوریم ای تشنهی غافل بیا
ما چون آن کُرّه، هم آب جو خوریم
سوی آن وسواس طاعن ننگریم
کسی که طالب آب خضر از جوی نطق اولیاء الهی است مواظب است گرفتار کارافزاهای روزگار نگردد. بسیارى از ادارات به حساب اینكه مىخواهند كارى كرده باشند بزرگترین موانع را در مقابل مردم ایجاد میکنند. بیشهها و مراتع طبیعى و حتی زمینهای کشاورزی را دستكارى و درختهای آن را قطع مىكنند برای آنکه آنها را تبدیل به پارک کنند و چمن بكارند و بعد هم براى رسیدگى به چمنها باغبان استخدام مىكنند و هزینههایی بر بودجهی عمومی تحمیل میکنند و مردم هم مجبورند برای جبران این هزینهها بیشتر كار كنند و از فرصت و فراغت برای فکرکردن و عبادت باز میمانند. علت اصلى همهی این فعالیتها این است كه عدهاى نتوانستهاند جلوى خود را بگیرند و لذا دست به كارهایى میزنند كه بر عهدهشان نیست، چون فكر مىكنند در هر حال باید كارى بكنند و با این فکر مسیر طبیعى امور را تغییر مىدهند و این را كار مىدانند.
تعویض دكورهای رنگارنگ با مدلهای مختلف نیز نمونهی دیگرى از همین کارهایی است که انسانها به خود تحمیل میکنند، وقتى مىپرسیم مگر رنگ اتاق بد بود كه مىخواهید تغییر دهید؟ مىگویند نه ولی از این رنگ خسته شدهایم! اینها خودشان را با این كارها سرگرم مىكنند و غافلاند كه در حقیقت با این كارها از كار مهمشان باز مىمانند، اگر مشکل ما در خارج بود باید با تغییر اوضاع خارجی آرام میگرفتیم، مشکل ما آن است که از خود غافل شدهایم. تا انسان در منِ مجازی خود بهسر میبرد از فیض الهی محروم است و میخواهد با اینگونه امور خود را آرام کند. عدهاى به مسافرت مىروند و ادعا مىكنند كه در حالِ سیرِ فِى اْلاَرض هستند كه در دین خدا به آن سفارش شده است، بعد هم عبرتی که باید از سیر فی الارض بگیرند این است كه مثلاً درختهاى چنار شیراز قدمت بیشتری نسبت به درختهای چنار اصفهان دارد! وقتی هم كه حوصلهشان از خیابانگردیهای شیراز سر رفت شروع میکنند به همدیگر انتقاد کردن، اگر هم سری به آرامگاه حافظ میزنند به جاى اینكه با روح حافظ مرتبط شوند فکر و ذکرشان این است که چقدر گنبد حافظیه مهم است و به این نتیجهی مهم مىرسند كه آن گنبد به شكل كلاه صوفیّه ساخته شده است.
حالا خودتان بگویید آیا واقعا این كارها سِیر فِى الَاَرض است؟ و آیا ما با این كارها مىتوانیم ادعا كنیم كه به توصیههای امیرالمؤمنین(ع) عمل مىكنیم؟ آیا آنجا که حضرت به فرزندشان میفرمایند: «سِرْ فِی دِیارهم و آثارهم» به دیار گذشتگان سیر کن. به این معنى است که دنیای مدرن پیشنهاد میکند؟ بیایید به جاى توجیهكردن توصیههای ائمه(ع) تلاش كنیم به دستورات آنها عمل كنیم تا نتیجهی لازم را بگیریم. امام تأكید دارند نگاه ما به زندگی طوری نباشد که ما را از اصلاح آخرتمان باز دارد پس روحیهی خودنمایی را فرو گذاریم و آنچه را که به عهدهمان نیست رها كنیم. این است راه رسیدن به زندگی روحانی در این دنیا. به گفتهی مولوی:
گر همی خواهی که بفروزی چو روز
هستی همچون شب خود را بسوز
چون ز خود رستی همه برهان شدی
چون که گفتی بندهام سلطان شدی
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»