تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این چنین باید بود[جلد اول](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

نحوه‌ی حضور انسان در قیامت

در اینجا این نكته را یادآورى مى‏كنم كه عزیزان متوجه باشند انسان با قلبش به قیامت مى‏رود نه با علوم حصولی که آموخته است و نه با فنّ و حرفه‌ای که به‌دست آورده. ملاحظه کرده‌اید وقتی ترس شدیدی دارید اطلاعات‌تان را از یاد مى‏برید، حتى بعضى‏ها در این حالت اسم خودشان را هم فراموش مى‏كنند. این مربوط به ترس‌های مربوط به این دنیا است چه رسد به قیامت كه فزع و هول آن بسیار جدّی است. در قیامت فقط عقاید انسان که در قلب او به صورت ملکه در آمده است، با او مى‏ماند و درس‌ها و اطلاعات که مفاهیمی ذهنی هستند از یاد او مى‏رود. از این جهت زنده بودن قلب و آباد بودنش اهمیت بسیارى دارد چون با همین قلبی که با عبادات شرعی، یاد خدا در آن نهادینه شده است وارد عالم قیامت می‌شود.
اساسى‏ترین چیزى كه باعث سركشى و چموشى قلب مى‏شود، تعلق آن به دنیا است، اگر انسان بتواند آیات الهی را به درستى بنگرد از طریق مظاهر الهی به اسماء الهی و انوار معنویِ عالم منتقل می‌شود و به راحتى مى‏تواند با سركشى و چموشى قلب مبارزه كند و او را در مسیر صحیح قرار دهد. یکی از واقعیاتی که قلب را از سرگردانی نجات می‌دهد، یاد مرگ است و این که انسان یک لحظه از این واقعی‌ترین بُعد از زندگی‌اش غافل نباشد. مرگ یكى از پدیده‏هاى بسیار زیباى عالم است كه انسان مى‏تواند آن را در همین زندگىِ دنیایى‏اش ببیند و با آن زندگی کند، به شرط این‌كه آن را درست بشناسد و برای رسیدن به لقاء الهی از طریق مرگ، بگوید:
مرگ را دانم ولى تا كوى دوست

ره اگر نزدیك‌تر دارى بگوى

مرگ نزدیك‌ترین راه برای رسیدن به لقاء الهی است همین حالا هم اگر خود را از پیش ساخته‏هاى ذهنی‌مان رها كنیم می‌توانیم آن را ببینیم، قیامت همین جا هست، کافی است بتوانیم به آن نظر کنیم، با برداشتن یك قدم از دنیا به سوی عالم غیب، به قیامت مى‏رسیم. حضرت رضا(ع) می‌فرمایند: «رسول‌الله(ص) وقتی به معراج رفتند داخل بهشت شدند و آتش را دیدند. راوی می‌گوید: عده‌ای از مسلمانان می‌گویند بهشت و جهنم مقدر شده‌اند ولی خلق نشده‌اند. حضرت فرمودند: آن‌ها از ما نیستند و ما هم از آن‌ها نیستیم.»(39) اگر بتوانیم مرگ را درست ببینیم دیگر از آن نمى‏ترسیم و قلبمان هم دیگر چموشى و سركشى نمى‏كند. قرآن می‌فرماید: «قَدْ خَسِرَ الَّذینَ‏ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ‏ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلى‏ ما فَرَّطْنا فیها وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما یَزِرُون‏»(40) كسانى كه لقاى الهى را دروغ انگاشتند قطعاً زیان دیدند. تا آنگاه كه قیامت بناگاه بر آنان دررسد، مى‏گویند: «اى دریغ بر ما، بر آنچه در باره آن كوتاهى كردیم.» و آنان بار سنگین گناهانشان را به دوش مى‏كشند. چه بد است بارى كه مى‏كشند.
آری كسى كه از مرگ مى‏ترسد همواره در دنیا نگران و ناامن است. حضرت علی(ع) با بصیرتى كه دارند به ما هشدار مى‏دهند تا به چنین فلاكتى دچار نشویم که همواره نگران مرگ خود باشیم. مى‏فرمایند: فرزندم! مرگ را درست بنگر «کَفَی بِالْموتِ واعِظا» که بهترین واعظ برای قلب انسان مرگ است! وقتى كه ما مرگ را درست دیدیم با شنیدن این‌كه دنیا به ما روی خوش نشان‌داده شادىِ بى‏اندازه نمى‏كنیم همچنان که اگر دنیا به ما پشت کند گرفتار غم‌های جانکاه نمی‌شویم. چون دنیا برایمان چندان مهم نخواهد بود تا در هر دو صورت از حال طبیعى خودمان خارج مى‏شویم. اگر دنیا به ما روی خوش نشان داد به آن پشت نمی‌کنیم و اگر به ما پشت کرد ناراحت نمى‏شویم. چون در هر دو حالت فوق دنیا زندگى مى‏كنیم. خیلى زیباست كه انسان به جایى برسد كه دنیا زیر پاى او باشد و قیامت را در مقابل خود بنگرد و مانند رسول خدا(ص) بگوید: «الانَ‏ قیامَتی‏ قائم»(41) قیامت من همین حالا برپاست. یعنى قلب و جان پیامبر تماماً قیامتى و قیامت است.
به ما توصیه شده وقتى مى‏خواهید بخوابید تصورتان این باشد كه با این خواب مى‏میرید و اگر فردا صبح بیدار شدید، خدا را شكر كنید که فرصتی برای ادامه‌ی بندگی و آبادانی قیامت به شما داده شده. فردا شب دوباره با همین تصور بخوابید تا وجود مرگ و قیامت را دائماً در نزد خود احساس کنید و با آن آشنا ‌شوید، من نمى‏دانم اگر بمیریم چه مى‏شود اما مى‏دانم اگر مرگ را درست بشناسیم راحت زندگى مى‏كنیم و زندگی خود را محدود به امور دنیا نمی‌دانیم. مولوى در همین رابطه مى‏گوید:
بمیرید، بمیرید، وزین مرگ مترسید

كزین خاك برآیید سماوات بگیرید

بمیرید، بمیرید، وزین نفس بِبُرّید

كه این نفس چو بند است و شما همچو اسیرید

یكى تیشه بگیرید پى حفره زندان

چو زندان بشكستید همه شاه و امیرید

دنیا زندان است و باید بُنِ آن را با تیشه خراب کرد، نه این‌كه آن را ساخت و آبادان كرد، زندان را باید خراب كرد نه آباد. گفت:
این جهان زندان و ما زندانیان

حفره كن زندان و خود را وارهان!

انقلاب اسلامى آمده است تا در مقابل فرهنگ غربى که مرگ را فراموش کرده متذکر مرگ و قیامت باشد و به انسان کمک کند تا دنیا را زیر پا بگذارد، با غفلت از جایگاه اصلی انقلاب اسلامی عده‏اى ایراد مى‏گیرند که چرا انقلاب اسلامی دنیا را محكم نچسبیده است و چرا ما مثل اروپایی‌ها زندگى نمى‏كنیم؟ در حالی‌که این انقلاب آمده است تا ما را از تخته‌بندشدن در دنیا نجات دهد، همان طور که اسلام آمده است تا خرابى دنیا را به ما نشان بدهد. یکی از نام‌های دنیا در اشعار عارفان «خراب آباد» است و حافظ در همین رابطه می‌گوید:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد در این ملک خراب آبادم

زندگى دینى با پیشرفت‌های منطقی سازگار است ولی با پیشرفت‌های کاذبی که ما را از قیامت غافل کند ناسازگار است. حضرت على(ع) در عین آن‌که یک شخصیت اجتماعی هستند و به امور جامعه و مردم همت دارند این طور در مورد دنیا می‌گویند. حضرت پس از جنگ صفین این نامه را به فرزندشان نوشته‌اند، یعنى یك شیر غرّنده‌ی میدان‌های مبارزه این سخنان را گفته است و نمى‏توان از این سخنان نتیجه‌ی گوشه‏نشینى گرفت. یكى از اصول مهم زندگیِ دینى، مرگ‌اندیشی است و اتفاقاً زیباترین ابعاد زندگى در روحیه‌ی مرگ‌اندیشی به انسان هدیه می‌شود و انسان در آن حال خود را در وسعتی بیشتر از محدوه‌ی دنیا می‌یابد.
در ادامه به فرزندشان می‌فرمایند: «وَقَرِّرْهُ بِالْفَناءِ» از قلب خودت اقرار بگیر كه نابود مى‏شوى. فناشدن در دنیا را باید به قلب فهماند تا بتوانیم درست زندگی کنیم زیرا زندگى‌كردن در این دنیا به این معنا است كه انسان این حیات را به آن حیات ابدی وصل كند. آری وقتى دنیایمان را به قیامت وصل كردیم، درس هم که مى‏خوانیم، ساختمان هم که مى‏سازیم، فعالیت دنیایى هم که مى‏كنیم، ابدیت ما را از اصالت نمی‌اندازد. عده‏اى با مشغول‌شدن به این امور فناشدن‌شان در دنیا را نادیده مى‏گیرند و قیامت را از صفحه‌ی ذهنشان پنهان مى‏كنند و بدون توجه به مرگ، به فعالیت دنیایى مى‏پردازند. دنیاى این افراد به چموشى و زشتى مى‏گذرد و هنگامى هم كه وقت فنایشان رسید قبل از آن که بمیرند، دق مى‏كنند.
بنده وقتی اوج شخصیت جوانانى را مى‏بینم كه مرگ برایشان حل شده است و هیچ فاصله‏اى بین خودشان و مرگ نمى‏بینند، متوجه می‌شوم چقدر امیرالمؤمنین(ع) این موضوع را حساب شده با امام حسن(ع) در میان گذارده‌اند. ملاحظه می‌کنید که این جوانان در عین آن که به مرگشان اقرار دارند چگونه مانند آتشفشان فعّالند و براى دنیایشان برنامه مى‏ریزند و درس مى‏خوانند و کار و تلاش می‌کنند. اینها شعور خیلى خوبى كسب كرده‏اند و زندگى زیبایى برای خود شکل داده‌اند و مقصد حضرت مولی الموحدین(ع) ساختن چنین جامعه‌ای است.
«اللّهُمَّ اَخْرِجْ حُبَّ الدُّنیا مِنْ قُلوبِنا.»
پروردگارا قلبمان را با یاد خودت زنده بگردان و توفیق ذكر و عبادت و موعظه را بر ما ارزانى بدار.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»