حضرت علی(ع) به فرزندشان میفرمایند: «وَ قَوِّهِ بِالْیَقینِ» قلبت را با یقین قوّت بخش. نكتهی بسیار مهم در این توصیه این است كه متوجه باشیم قلب با چه چیز محکم میشود و از تزلزل و اضطراب رهایی مییابد. اول باید بدانیم قلب با دنیا و امور دنیوی قوى نمىشود، چون دنیا همواره ناپایدار است. هیچكس نمیتواند به یك ساختمان پوسیده اطمینان كند و در آن آرامش داشته باشد، دنیا همان ساختمان پوسیدهاى است كه هیچ چیزِ آن را نمىتوان تا ابد داشت؛ نه بدن دنیایی ما پایدار میماند و نه خانه و عنوانهای دنیایى ما پایدار است، از این رو قلب نمیتواند با داشتن آنها محكم باشد. قلب با یقین به حقیقتِ حضرت حق استحكام مىیابد چون به چیزی تکیه کرده که عین پایداری و کمال است. یقین یعنى توجه قلب و تکیه بر حقایق پایدار عالم غیب و اتحاد با آنها. انسان یک موجود ملکوتی است، اگر خودش را آنچنان که هست بشناسد، با عالم ملکوت آشنا شده و عالم ملکوت را شناخته است و وقتی انسان خود را بشناسد عملاً به عالم ملکوت پی برده است، و اگر هنوز ما به ملکوت عالم پی نبردهایم به دلیل این است که خود را آنچنان که باید نشناختهایم. در داستان حضرت ابراهیم(ع) میخوانیم: «وَ كَذلِكَ نُری إِبْراهیمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَكُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ»(47) و بدینسان ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین شود. ملاحظه میفرمایید وقتی صحبت از ارائهی ملکوت پیش میآید موضوع یقین ظهور میکند و حضرت به فرزندشان میفرمایند: قلب خود را با یقین قوت ببخش یعنی قلب خود را آمادهی ارتباط با عالم ملکوت بگردان که این از طریق خودشناسی ممکن میشود.
«یقین» جامعِ علمُ الیقین و عینُ الیقین و حقُّ الیقین است که هرکدام در مرتبهی خود جایگاهی دارد. رسول خدا(ص) میفرمایند: «خَیْرُ مَا أُلْقِیَ فِی الْقَلْبِ الْیَقِینُ»(48) بهترین چیزی كه به قلب خطور میكند یقین است. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «الصبر ثمرة الیقین»(49) شکیبایی میوه و ثمرهی یقین است. امام صادق(ع)، در بیان نشانههای ضعفِ یقین میفرمایند: «... و كسی كه دارای ضعف یقین باشد، دلبستگی به اسباب دارد و دلش در گرو اسبابهای دنیوی است و سخنان مردم را پیروی می كند و در بهدستآوردن دنیا و جمع و خودداری از آن تلاش میكند. به زبان میگوید كه هیچ مانع و اعطاكنندهای جز خداوند وجود ندارد و بنده جز روزیاش به او نمی رسد و تلاش روزی را زیاد نمی گرداند، ولی آن را با كردار و قلبش انكار می كند. خداوند بلند مرتبه در قرآن كریم میفرماید: -یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا یَكْتُمُونَ-»(50) امام سجاد(ع) در صحیفهی سجادیه، در دعاى مکارم الاخلاق از خدا میخواهند. «وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ» خدایا یقین مرا برترینِ یقینها قرار ده. چون یقین یک حقیقت نوری و وجودی است که تشکیکپذیر است، یقین نوری است که از طرف خدا بر قلب انسان تجلی میکند و فوق علمِ به غیب است، جایگاهی است که انسان در آن جایگاه معنوی به مرحلهاى میرسد كه ارتباطش با خدا بهوسیلهی قلب خواهد بود و نه بهوسیلهی فكر.
باید از خود بپرسیم حضرت سجاد(ع) چه چیزی در نزد خدا سراغ دارند که از حضرت حق در دعای مکارمالأخلاق تقاضا میکنند: «صَحِّحْ بِما عِنْدَکَ یَقینی» خدایا! با آنچه نزد خودت هست یقین مرا اصلاح کن. چون همهچیز نزد خدا است و اگر انسان متوجه چنین حقیقتی شد یقین او کامل و صحیح میشود. ملاحظه فرمودید که در دعای مکارمالأخلاق از خـدا «افضـل یقین» را مىطلبیم، تا از «عِلمُالیقین»، - كه از آثار خدا به خـدا پـىبـــردن است- بگذریم، و به عینُالیقین برسیم و چشم دلمان در همه عالم با آثار جلال و جمال حق روبهرو شود و هرچه مىبینیم حق ببینیم. و از این هم بگذریم كه این اندازه معرفت هنوز در مرحلهی دوگانگى بین عبد و رب است، و به «حقُّالیقین» برسیم كه دیگر خودى نبینیم. لذا وقتی در این فراز تقاضای «اَفْضلالیقین» را میكنی، در واقع میگویی: خدایا! تو آنچنان بر قلبم تجلى كن كه به انانیّت خودم، آتش بزنم و دیگر من در صحنه نباشم و فقط تو باشى. كه گفت:
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
خرمنِ سوختگان را تو بگو باد ببر
وقتى تقاضاى انسان، «افضل یقین» شد، در پرتو نور خورشیدِ افضل یقین، حقیقت دنیا و آخرت براى او روشن مىشود، و آدم و عالم را آنطور كه هست مىیابد و چهره ملكوتى عالم براى او نمایان مىگردد، همچنانكه براى حضرتابراهیم( به سبب افضل یقین نمایان شد.(51 )
در روایات هست كه رسولخدا( در صف نماز صبح جوانى را دیدند كه سخت نحیف و لاغر شده است، حضرت حال او را پرسیدند: جواب داد؛ «اَصْبَحْتُ یا رَسولَ اللَّه مُوقِناً» ای رسول خدا! صبح كردم در حالیكه در یقین هستم. حضرت از سخنش تعجب كردند و فرمودند: «اِنَّ لِكُلِّ یَقینٍ حَقیقَةً فَما حقیقَةُ یقینك»؟ براى هر یقین حقیقتى است، حقیقت یقین تو چیست؟ گفت: یا رسول الله یقین من قلبم را اندوهگین ساخته، شبها بیدارم میدارد و روزهایم را به تشنگى كشانده، نَفْسم از دنیا و آنچه در آن است جدا گشته، به طورى كه گویا عرش پروردگارم را مىبینم و نصب حساب و حشر خلایق را كه من هم در بین آنها هستم مىیابم، گویا اهل جهنم و بهشت را مىنگرم، و صداى زفیر جهنم در گوش من طنین انداخته است. حضرت رو به اصحاب كردند و فرمودند: «هَذا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالاْیمان»(52 )این بندهای است كه خداوند قلب او را به نور ایمان منوّر كرده است. سپس فرمودند: نگهبان حال خود باش تا این یقین برایت بماند. شما نیز در این فراز از دعای مكارمالأخلاق، با تقاضای «افضل یقین» چنین احوالى را از خدا طلب مىكنید، و ابتدا شرط آن شناختن چنین مقامی است تا بتوانید از خداوند آن مقام را تقاضا بنمایید.
در راستای نقش یقین و حاكمیت بر عالَم، به پیامبر( عرض كردند: حضرت عیسى( بر آب راه مىرفتند، فرمودند: «لَوْ زادَ یقینُه لَمَشى فِى الْهَواء»(53 )اگر یقین ایشان بیشتر بود در هوا راه مىرفتند. پس متوجه شوید «یقین» مقامی است كه با شدت و ضعف همراه است و هرچه شدت آن بیشتر باشد انسان بیشتر از حاكمیت طبع و طبیعت آزاد مىشود، چنانچه مؤمنِ اهل یقین متوجه است كه «لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّه»، لذا همه چیز را از خدا مىبیند، و از علامت ضعف یقین، تعلق قلب است به نقش استقلالی اسباب دنیا و به نفس خود.
ابراهیم خوّاص گوید: در بیابان عربستان جوانى را دیدم كه عازم مكه بود، گفتم بدون زاد و راحله! گفت: یا ضعیف الیقین آنكه آسمان و زمین را حفظ مىكند قادر نیست مرا به خانه اش برساند؟ در مكه او را در حال طواف دیدم به من گفت: آیا از آن ضعف به یقین رسیدى كه «اِنَّ مَن وَثَقَ بِاللَّهِ فى رزقِه لَمْ یَطْلُبِ الرّزقَ قَبْلَ وَقْتِه» آنكه در مورد رزقش به خدا اعتماد كرده است، قبل از وقت رسیدن رزقش آن را نمىطلبد. نظر امام( در دعای مكارم در راستای طلب «افضل یقین» چنین احوالى است.
امام صادق( مىفرمایند: «اِنَّ الإیمانَ اَفْضَلُ مِنَ الاسلامِ، وَ اِنَّ الیَقین اَفْضَلُ مِنَ الایمانِ، وَ ما مِنْ شَیْىءٍ اَعَزَّ مِنَ الیقین»(؛54 )ایمان از اسلام برتر است، و یقین از ایمان برتر، و هیچ چیز به اندازه یقین عزیز نیست. و امامرضا( مىفرمایند: «وَ لَمْ یُقْسَمْ بَیْنَ الْعِبادِ شَىْءٌ اَقَلُّ مِنَ الْیَقین»؛(55 )هیچ چیز در بین بندگان خدا كمتر از یقین قسمت نشده است. همچنانكه در روایت داریم؛ «عمل كم و دائمى همراه با یقین، افضل از عمل زیاد با بىیقینى است». آن كه از نیت صادق سرچشمه گرفته باشد، عملى كه همراه با خشیت الهى است. یعنى «اَلْعَمَلُ الْخالِصُ الَّذى لا تُرید اَنْ یَمْدِحُكَ علیه اَحدٌ اِلاّ اللّه»؛ آن عمل خالصى كه نخواهى جز خدا كسى مدح و تعریف تو را به جهت آن عمل، انجام دهد. یعنى «اِخْراجُ الخلقِ عَنْ مُعاملةِ الحق»؛ خلق را در معامله با حق از میان خارج کردن. امام صادق( فرمودند: «حدّ یقین اینكه با بودن خدا از احدى نترسى»(.56 )در چنین حالى است كه انسان همهی اسباب و مسببات را به خدا اسناد مىدهد و لذا آرامشى خاص در خود مىیابد. همهی این سخنان برای آن بود که حضرت مولیالموحدین به فرزندشان میفرمایند: «قلب خود را با یقین قوت بخش» امید است با نکاتی که عرض شد راه تقویت قلب از طریق یقین گشوده شده باشد زیرا مهمترین نکته در یقین داشتن تصوری صحیح از یقین است.