همهیاین مجموعه روایات به این جهت عرض شد تا بدانیم چرا حضرت مولیالموحدین(ع) به فرزندشان میفرمایند: اگر به دنبال علم و دانش هستی قصد تو فهمیدن و آموختن باشد و نه برای طرح شبهات و برتری بر دیگری و دشمنیورزیدن بر رقیبان، که تحت عنوان نهی از مراء در روایات ما مطرح شده است. یكى از بیمارىهایى كه در راه علم به جان انسان مىافتد همین روحیهی مراء است. بعضىها صرفاً وارد علم كلام و فلسفه مىشوند تا بتوانند اشكال كنند و رقیب را بشكنند و این حالت براى تحقیق بسیار خطرناك است. حتى ممکن است انسان مطلبى را براى فهمیدن بخواند ولى همین كه قلب او آمادهی پذیرش آن مطلب شد ناگهان شیطان خود را وارد انگیزهی انسان میکند كه «خیلی خوب است یاد بگیر تا بتوانی بر رقیبان خود پیروز شوی» این هم یکی از آفاتی است که در راه علمیابی باید متوجه آن بود زیرا در جای خود به انسان ضربه مىزند و او را در این که نور آن علم به قلب او برسد متوقف میکند.
به همین جهت حضرت در ادامه میفرمایند: «وَ ابَدَأْ قَبْلَ نَظَرِكَ فى ذلِكَ بالاسْتِعانَةِ بِاِلهِكَ وَ الرَّغْبةِ اِلَیْهِ فى تَوْفیقِكَ وَ تَرْكِ كُلِّ شائِبَةٍ اَوْلَجَتْكَ فى شُبْهَةٍ اَوْ اَسْلَمَتْكَ اِلى ضَلالَةٍ» فرزندم! پیش از قدمگذاشتن در این راه، ابتدا از خدایت کمک بخواه و اینکه توفیق تو را در این راه، در رغبت به سوی خودش قرار دهد، و اینکه ترک کنی هر انگیزهی آلوده و یا فرورفتن در شبهات و ضلالت را.
وقتی معلوم شد مىخواهید به عنوان یک شخصیت علمی زندگی خود را دنبال کنید، باید قبل از اینكه تحقیق را آغاز كنید از خدا كمك بخواهید که در این راه توفیق لازم را مرحمت کند، چون خودتان تجربه کردهاید بسیارى مواقع به دنبال یک تحقیق علمی رفتهایم ولى چون مدد الهی در میان نبوده نه تنها نور ایمانمان در آن مسیر افزون نگشته بلکه گرفتار حجابهایی شدهایم که از همهی حجابها غلیظتر بوده، همان حجابهایی که در موردش فرمودهاند: «الْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الاكْبَر»(256) علم همان حجاب اکبر است. در جلسهی تفسیر قرآن شركت كردهایم امّا به جاى اینكه با انگیزهی الهى مطالب را دنبال کنیم که تذکری برای قلبمان باشد، با انگیزهی كسب دانایى وارد شدهایم و همین انگیزهی حجاب بین ما و نور قرآن گشته و روحیهی فخرفروشی بر دیگران را به همراه آورده است. حضرت مىفرمایند قبل از اینكه وارد تحقیق شوى از پروردگارت كمك بخواه، به او بگو: خدایا! در این راه كمكم كن تا آنچه تو مىخواهى بشوم. «وَ الرَّغْبَةِ اِلَیْهِ فى تَوْفیقِكَ» و در جهت بهدستآوردن رستگاری و توفیق مخلصانه روی به سوی او بیاور، «وَ تَرْكِ كُلِّ شائِبَةٍ اَوْلَجَتْكَ فى شُبْهَةٍ اوْ اسْلَمَتْكَ اِلى ضَلالَةٍ» و هرگونه آلودگی که تو را در شبهه اندازد و یا به گمراهی بسپارد را ترک کن.
بعضاً ملاحظه میکنید که علمایی مثل علامهی طباطبایی«رحمتاللهعلیه» به اندازهی فلان آقا درس خوانده امّا مسائلى كه براى علامهی طباطبایی«رحمتاللهعلیه» به صورتی روان و زلال و نورانى و صریح روشن شده براى آن آقا لاینحل مانده و با این كه اطلاعات زیادى دارد ولی هنوز اندیشهاش پر از شبهات است به طوری که این سخناش با سخن دیگرش موافق نیست و هر دو سخن او با سومین سخنش هماهنگی ندارد. چیزهاى زیادى مىداند امّا اندیشهاش پاك و یكدست نیست چون آن استعانت و دستگیری الهی به کمکاش نیامده، به همین دلیل به شما پیشنهاد مىشود كتاب هر كسى را نخوانید. بگردید نوشتههای افراد مطمئن و شناخته شده را بخوانید تا از طریق آن افراد نوری یگانه و هماهنگ به شما برسد. بعضىها سخنان مهمی دارند ولى به جاى این كه جواب سؤالات ما را بدهند تحیّر و سرگردانى ما را افزون مىكنند. حضرت میخواهند ما گرفتار این نوع علمیابیها نشویم لذا مىفرمایند طورى در علمیابی سیر نكن كه در شبهه و ضلالت بیفتى. از خدا بخواه یك اندیشهی ناب و صریح و زلال به تو بدهد. بعد مىفرمایند: وقتی مطمئن شدی که قلبات صفا و جلاء لازم را یافته و خاضعانه پذیرای حقیقت شده است و افکارت از پریشانی درآمده و همتات در یافتن حقیقت، همت واحدی شده، نظر کن بر آنچه برایت روشن کردم. در آن حال است که وصیتهاى من به دردت مىخورد وگرنه، نه !
ممكن است فردى به جلسهاى برود که در آن مباحث قرآنی مطرح میشود تا ببیند سخنران چه مىگوید كه عدهاى جوان به دور او جمع شدهاند. معلوم است كه این فرد از اوّل تا آخر جلسه، چیزى به دست نمىآورد چون قلب او به دنبال مطلب دیگرى بوده است. بعضىها مىگویند ما «تفسیر المیزان» را خواندهایم، مطلب مهمى ندارد! آیا واقعا «المیزان» مطلب مهم ندارد یا آنها به دنبال مطلب دیگری بودند که المیزان برای آن نوشته نشده است. معلوم است كه نمىتوان آن مطالب را از المیزان استخراج كرد و بعد جلوى مردم خودنمایى نمود. «المیزان» آنقدر عجیب است كه گاه مطلبى بسیار مهم و قیمتى را به قدرى آسان و روان بیان مىكند كه خواننده گمان مىكند اصلاً علامهی طباطبایی«رحمتاللهعلیه» چیزى نگفتهاند. چون علامه نمىخواهند فخرفروشى كنند بلكه مىخواهند حرف حقی را که به نظرشان رسیده است بزنند.
در داستانى آمده كه مرغ و غاز حرفشان شد، غاز گفت: نمىدانم چرا با این كه تخمهاى من بزرگتر و از لحاظ مواد غذایى مقوىترند، مردم بیشتر به سراغ تخم مرغ مىروند!؟ مرغ گفت: چون ما مرغها قبل از تخمكردن، مدتی «قُدقُد» مىكنیم تا دیگران به ما توجّه كنند. بعد هم كه تخم كردیم آن قدر قدقدمان را ادامه مىدهیم تا همه متوجه شوند تخم گذاشتهایم. امّا شما غازها یواشكى به گوشهاى مىروید و تخم خود را میگذارید و مىروید پى كارتان. از آنجا كه مردم سادهاند، فریب تبلیغات ما مرغها را مىخورند و این است كه تخم مرغ گران مىشود! حالا حكایت ما آدمیان هم همین است. بعضىها وقتى مىخواهند سخن بگویند آن قدر مطلبشان را در بوق و كرنا مىكنند كه همه خیال مىكنند واقعاً مطلب مهمى است. در برابر اینگونه افراد، عدهاى هستند كه بدون سر و صدا، با بىتكلّفى نظراتشان را بیان مىكنند و با وجود اینكه نظر اینها مهمتر و عمیقتر است امّا مردم قدر آن را نمىفهمند.
حضرت میفرمایند: «فَاِذا اَیْقَنْتَ اَنْ قَدْ صَفا قَلْبُكَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَاْیُكَ فَاجْتَمَعَ، وَ كانَ هَمُّكَ فى ذلِكَ هَمّاً واحِدا فانْظُرْ فیما فَسَّرْتُ لَكَ». فرزندم! چون مطمئن شدى كه قلبت صفا یافته و روحیهی خودنمائی در آن نیست و خاشع و خاضع است و همت تو بر این كار جمع است که نمیخواهی خودنمایی کنی، بنگر به آن چه از حقایق برایت آشکار کردم. از تأکید حضرت بر این نکته معلوم میشود اگر متوجه شدید جلسات دینى و تحقیق در معارف الهی بر روی قلب شما اثر نمىگذارند بفهمید كه یا گوینده، قلب صاف و همت كامل ندارد، یا شنونده، انگیزهی درستى ندارد و یا هر دو. در یك تحقیق صحیح، سلامت محقق نقش بهسزایى دارد. و محقق سالم كسى است كه اولاً: صفاى قلب و نیّت سالم داشته باشد و همینكه به حقى رسید در مقابل آن خشوع كند، ثانیا: هدفش واقعاً تحقیق باشد نه چیز دیگر.