حضرت در راستای به کمالرساندن این روحیهی مقدس مىفرماید: «وَ لا تَظْلِمْ كَما لا تُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ» ستم نكن همان طور كه دوست نمىدارى به تو ستم شود. در چنین فضائی حضرتِ حق در منظر انسان قرار میگیرد و وقتی حق به میدان آمد و آن را در همه جا دیدید دیگر معنا نمیدهد حقِّ افراد نادیده گرفته شود زیرا در آن صورت از حق روی برگرداندهایم. از این جهت است که گفته میشود تا حق مردم را رعایت نكنید نمىتوانید قلب خود را آسمانى نمایید و با خداوندی که حق محض است مأنوس شوید. آری خدا را باید در رعایت حقوق افراد پیدا کرد و این با ستمنکردن به آنها حاصل میشود. خداوند به اندازهاى ما را دوست دارد كه ما انسانها را دوست داشته باشیم و تا صلحِ با انسانها در جامعه حاكم نشود، صلحِ با خدا محقق نمىشود.
در تمدن دینی، انسانها با جان موجودات آشنا میشوند و میبینند که جهت جانها به سوی تعالی و صعود الی الله است و از این طریق به گوهر انسانیِ همدیگر نظر میکنند، گوهری که تصاحبکردنی نیست تا ارادهی ظلمکردن به میان آید. ارادهی تجاوز وقتی به سراغ افراد میآید که نظرها به جنبههای تصاحبکردنی انسانها که همان اموال آنها است، فرو افتد و این شروعِ گرفتارشدن در زندان تنگ دنیا است و حضرت میخواهند ما گرفتار چنین زندانی نشویم.
یک جامعهی انقلابی در عین آن که روحیهی «أشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» را در خود رشد میدهد و از این طریق روح خود را از آلودگی کفر و شرک پاک نگه میدارد، باید تلاش کند فضای «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» در نهایت طراوت و نشاطِ خود، در جان انسانها زنده بماند و این با رعایت توصیهی مولی الموحدین(ع) ظهور مییابد و انسان را به قلب سلیم میرساند. قرآن مىفرماید در قیامت نه مال به کار انسان آید و نه فرزند، تنها «قلب سلیم» است که انسان را در آن صحنه نجات میدهد. یكى از معانى قلب سلیم یعنى قلبی که از كینه و خشم به انسانها به خصوص خشم به مؤمنین پاک و سالم است. حضرت على(ع) در این توصیهها مىخواهند قلب ما اصلاح گشته و سلیم شود و چون میدانند هر انسانی چنین استعدادی را دارد اینطور توصیه میفرمایند و ما نباید از مددی که خودِ حضرت امیرالمؤمنین(ع) در این مسیر میکنند غافل شویم. حضرت از یک طرف توصیه میفرمایند و از طرف دیگر قدرت تصّرف در قلبها را دارند و ما هم از حضرت تقاضامندیم حال که خودتان مزهی چنین روحیههایی را به ما نشان دادید خودتان در قلب ما تصرف كنید تا این سخنان در قلبمان بنشیند. گفت:
گر نخواهم، راه خود ننمایمش
چونْشْ کردم بسته دل، بگشایمش