تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد دوم - فروع مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تغافل مثبت‏

همان‏گونه که غفلت در امور زندگی، مایه بدبختی است، تغافل نسبت به این امور نیز همین‏گونه است؛ یعنی، انسان، واقعیت‏ها را بداند و باور داشته باشد که زندگی دنیا ناپایدار است و این جهان گذرگاهی است که باید از آن بگذرند، و به سرایی دیگر بشتابند و مرگ قانون تخلّف‏ناپذیری است، و هیچ اعتباری به قدرتها و ثروتهای مادی نیست؛ ولی با این حال، چنان از کنار این مسائل می‏گذرند که گویی هیچ چیزی نمی‏داند و نمی‏بیند.
این تغافل منفی است که آثار زیانبارش از غفلت هم بیشتر است؛ زیرا، غافلان، ناآگاهانه به دام حوادث گرفتار می‏شوند؛ امّا تغافل‏کنندگان با آگاهی در این دام قدم می‏گذارند که مسؤلیت الهی‏اش بیشتر و نکوهش مردم درباره آن شدیدتر است.
تغافل مثبت نیز داریم و آن این است که انسان، چیزهایی را بداند که پنهان کردن آن لازم یا پسندیده است؛ یعنی، فردی خود را نسبت به مسئله‏ای که اظهارش عواقب نامطلوب دارد، به ناآگاهی و بی‏اطلاعی بزند و با بزرگواری از کنار آن بگذرد تا باعث حفظ آبروی دیگران شود.
از جمله مواردی که تغافل در آن پسندیده است، پنهان ساختن عیوب دیگران است. هر کس عیب یا لغزشی دارد، لذا سعی دارد تا مردم آن را بدانند؛ ولی گاهی افراد هوشمند از آن آگاه می‏شوند. تغافل در این‏گونه موارد، در حقیقت یک نوع عیب‏پوشی است که جز در موارد امر به معروف و نهی از منکر، آن هم به صورت محرمانه و لطیف، بسیار پسندیده است.
اگر در مواردی پرده‏دری شود و آبرو و حیثیت اشخاص بر باد رود، افراد تشویق به گناه می‏شوند و طبق منطق من که رسوای جهانم، غم دنیا سهل است رسوایی را مجوّزی برای گناه می‏شمرد و به بیان دیگر، اگر پرده حیای گنهکاران دریده شود، دست به هر کاری می‏زنند؛ پس در اینجا جز با تغافل نمی‏تواند جلوی این پدیده شوم اجتماعی را گرفت.
در یک بیان کلّی می‏توان گفت: یکی از اصول مهم زندگی آرام و خالی از دغدغه، همین مسئله تغافل است، به ویژه مدیران باید از این مسئله در حل بسیاری از مشکلاتشان بهره بگیرند؛ یعنی، هر جا که احتیاج به اخطار و هشدار است باید اخطار و هشدار دهند و هر جا که با تغافل مشکلات حل می‏شود، از این طریق وارد شوند. به یقین اگر مدیران اصل تغافل را از زندگی خود حذف کنند، گرفتار دردسرهای بی‏دلیل خواهند شد.
به همین دلیل، پیشوایان بزرگ اسلام در گفتار و عمل، نسبت به این مسئله تأکید کرده‏اند. تغافل پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در بعضی از موارد باعث خرده‏گیری بعضی از افراد ناآگاه می‏شد؛ مثلاً، اعتراض می‏کردند به این که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خیلی سریع تحت تأثیر سخنان این و آن قرار گیرند و اگر گفته شود که فلان کس پشت سر شما چنین و چنان می‏گوید، می‏پذیرد و به سراغ آن شخص می‏فرستد، امّا هنگامی که او قسم یاد می‏کند که چنین چیزی را نگفته‏ام، سخن او را نیز می‏پذیرد.
قرآن مجید نیز در آیه 61 سوره توبه به این مطلب اشاره می‏کند: و منهم الّذین یؤذون النّبی و یقولون هو اذن قل اذن خیر لکم یؤمن باللّه و یؤمن للمؤمنین و رحمة للّذین آمنوا منکم...؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را آزار می‏دهند و می‏گویند: او آدم خوش‏باوری است، بگو: خوش‏باوری او به نفع شماست، او ایمان به خدا دارد و مؤمنان را تصدیق می‏کند و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‏اند.
مسلّم است که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با آن هوش و کیاست و درایت که دوست و دشمن به آن معترفند، آدم ساده‏اندیش و خوش‏باور نبوده است، بلکه در بسیاری از موارد وظیفه خود را تغافل می‏دید. این تغافل مایه رحمت برای همه مؤمنان محسوب می‏شد.