برای درمان بیماریهای اخلاقی همانند بیماریهای جسمانی باید به سراغ ریشهها رفت؛ زیرا تا ریشهها نخشکند، بیماری همچنان وجود دارد، هر چند به صورت موقّت آثار آن زایل شود.
از آنجا که انگیزههای بُخل متعدد است، باید ریشهیابی نمود؛ زیرا بعضی به خاطر علاقه زیاد به شهوات دنیا، به اموال خود که وسیلهای برای وصول به شهوات است، عشق میورزند؛ به طوری که حاضر نیستند کمترین چیزی در اختیار کسی بگذارند. این افراد باید به سراغ اموری روند که این عشق و علاقه را از میان میبرد. به عواقب دردناک شهوترانی و سرانجام دنیاپرستان شهوتران بیندیشند تا از آن باز ایستند و بدانند چه عواقبی دارند.
انگیزه دیگر بُخل آرزوهای بلند است که انسان را به جمع مال و بُخل در مصرف دعوت میکند. اگر آنها به ناپایداری دنیا و قطع آمال و آرزوها توجّه داشته باشند و به کسانی بنگرند که جان خود را به وسیله حوادث گوناگون و بیماریهای مرموز و بیمقدّمه از دست دادهاند؛ داشتن آرزوهای بلند را اشتباه دانسته و از بُخل خویش میکاهند.
انگیزه دیگر، عشق و علاقه به فرزندان و ثروتاندوزی برای آینده آنهاست؛ در حالی که خداوند روزی آنها را نیز تضمین کرده است. اگر آنها از دوستان خدا باشند، خدا آنها را تنها نمیگذارد و اگر از دشمنان خدا باشند، جمع مال برای کسانی که آن را ابزار گناه قرار میدهند کار نیکو و عاقلانهای نیست؛ البتّه گاهی نیز افرادی بدون این که میراثی از پدران دریافت کنند، فقط بر اثر لیاقت ذاتی خود، زندگی بسیار بهتری نسبت به کسانی که ثروت سرشاری از پدر به آنها رسیده، پیدا کردهاند.
عامل دیگری که به گفته بعضی از بزرگان علم اخلاق شبیه درد بیدرمان است، این است که بعضی مال را به خاطر خودش دوست داشته و به آن عشق میورزند و همیشه در جمعآوری آن میکوشند و از خرج کردن آن وحشت دارند. آنها فراموش کردهاند که مال وسیلهای است برای رسیدن به اهداف مادی و یا معنوی؛ اگر از آن استفاده صحیح نشود، با سنگ و چوب و آجر تفاوتی نمیکند.
راه دیگر مبارزه با بُخل این است که شخص بخیل دندان روی جگر بگذارد و از اموال خود ببخشد. هرگاه این کار تکرار شود عشق به مال در وجودش شکسته خواهد شد؛ همانند افراد ترسو که اگر در میدانهای مختلف زندگی گام نهند، به تدریج ترس و وحشت آنها میریزد. افراد کمرو نیز اگر چندین بار در مجالسی که بزرگان نشستهاند، سخن بگویند، حالت کمرویی آنها از بین میرود.
اندیشیدن درباره تنفر و انزجاری که مردم از بخیلان دارند و آنها را موجوداتی پَست و کثیف میدانند و احترامی که برای سخاوتمندان قائلند و آنها را انسانهایی برتر میشمارند؛ یکی از راههای درمان بُخل و دوری از این رذیله زشت اخلاقی است.
همچنین اندیشیدن در پیامدهای سوء و آثار مرگبار بُخل نیز تأثیر فراوانی در درمان این صفت زشت دارد.
در این رابطه حضرت علی علیه السّلام میفرمایند: ألبخیل یبخل علی نفسه بالیسیر من دنیاه و یسمح لورّاثه بکلّها!؛ بخیل نسبت به خودش در مورد کمترین چیزی بُخل میکند، ولی همه آن را به آسانی در اختیار وارثانش میگذارد.(655)
حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام نقل شده است: من برء من البُخل نال الشّرف؛ کسی که از بُخل پاک شود، به شرف و افتخار نائل میشود.(656)
اندیشه در این امور، انسان را از بُخل بیزار میکند؛ مخصوصاً با توجّه به این که روایات بُخل را با ایمان سازگار نمیداند.