نشانههای غرور گاهی بسیار آشکار است به گونهای انسان در نخستین برخورد به آن پی میبرد و میفهمد که فلان شخص گرفتار غرور و خودبینی است. بیاعتنایی به مردم، بیتوجّهی به حلال و حرام الهی، رعایت نکردن ادب با بزرگان و ترک محبّت با دوستان و بستگان، بیرحمی نسبت به زیردستان، ذکر سخنان ناموزون و دور از ادب، سردادن خنده و قهقهه بلند، دویدن در حرف دیگران، نگاههای تحقیرآمیز به صالحان و پاکان و عالمان و همچنین راه رفتن به صورت غیرمتعارف، پا را به زمین کوبیدن، شانه را تکان دادن، نگاههای غیرمتعارف به زمین و آسمان نمودن و حتّی گاهی کارهای دیوانگان را انجام دادن اینها همه از نشانههای غرور است.
ولی گاه غرور مخفی است و به این سادگی خود را نشان نمیدهد بلکه با دقّت میتوان به وجود صفتی در خویشتن و یا دیگران پی برد. مانند اینکه بعضی افراد پس از مدّت کوتاهی درس استاد را رها میکنند و خود را مستغنی و بینیاز میدانند، یا مانند کسی که علاقه شدیدی در خود به اِنزوا و گوشهگیری از مردم احساس میکند و ممکن است بهانه آن را آلوده نشدن به مجالس غیبت و گناه و مانند آن ذکر کند در حالی که با دقّت مییابیم که عامل اصلی، غرور و خودبزرگبینی است. خود را پاک، آگاه و مؤمن میپندارد و دیگران را ناقص و آلوده.
آری نه تنها غرور، بلکه بسیاری از صفات رذیله گاهی در زوایای روح انسان پنهان میشوند و خود را به صورت فضایل نشان میدهند، به گونهای که تشخیص آن جز برای اساتید هوشیار اخلاق میسّر نیست.